heeled

/ˈhiːld//hiːld/

معنی: یک بر
معانی دیگر: پاشنه دار، با پاشنه، (عامیانه) پولدار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having heels.

(2) تعریف: having money; wealthy (used in combination).

- a well-heeled family
[ترجمه گوگل] یک خانواده خوش پوش
[ترجمه ترگمان] خانواده ثروتمندی دارد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he heeled his horse
با پاشنه ی پا به اسبش سکه زد.

2. He's being heeled by the police.
[ترجمه گوگل]پلیس او را زیر پا گذاشته است
[ترجمه ترگمان]او در کنار پلیس به سرعت در حال heeled است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ship heeled as it turned.
[ترجمه گوگل]کشتی در حین چرخش پاشنه می کشید
[ترجمه ترگمان]کشتی کج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boat heeled he strong wind.
[ترجمه گوگل]قایق پاشنه او باد شدید
[ترجمه ترگمان]قایق کج شد و باد تندی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our ship has heeled over, sir.
[ترجمه گوگل]کشتی ما از پا در آمده است، قربان
[ترجمه ترگمان] کشتی ما داره کج میشه، قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ship heeled over in the storm.
[ترجمه گوگل]کشتی در طوفان پاشنه کشید
[ترجمه ترگمان]کشتی در طوفان فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boat heeled over in the strong wind.
[ترجمه گوگل]قایق در وزش باد شدید پاشنه کشید
[ترجمه ترگمان]قایق با باد تندی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He heeled after his wife as a dog.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سگ به دنبال همسرش می رفت
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سگ به دنبال زنش به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The yacht heeled over.
[ترجمه گوگل]قایق بادبانی پاشنه کشید
[ترجمه ترگمان]کشتی کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He quietly heeled over the passage into the kitchen.
[ترجمه گوگل]او به آرامی از روی گذرگاه وارد آشپزخانه شد
[ترجمه ترگمان]به آرامی از راهرو گذشت و وارد آشپزخانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They heeled the sloop well over, skimming it along to windward.
[ترجمه گوگل]آنها پاشنه بلند را به خوبی از روی آن بالا بردند و آن را به سمت باد رفتند
[ترجمه ترگمان]آن دو قایق را به خوبی بستند و آن را به طرف طرف باد پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Young plants were heeled in.
[ترجمه گوگل]گیاهان جوان پاشنه دار شدند
[ترجمه ترگمان]گیاهان جوان کج و معوج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With just the mainsail out, the boat heeled hard off the wind on to a port reach.
[ترجمه گوگل]تنها با بیرون آمدن بادبان اصلی، قایق به سختی از باد به سمت بندرگاه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]قایق با بادبان بزرگ بادبان را از آب بیرون آورد و قایق را به یک بندر نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Accordingly, after wearing high - heeled shoes, the pelvis and sufficient ministry allow changeful entity.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، پس از پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند، لگن و وزارت کافی اجازه تغییر وجود را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، بعد از پوشیدن کفش های پاشنه بلند، لگن و وزارت کافی اجازه تغییر ماهیت را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یک بر (صفت)
heeled, tilted

انگلیسی به انگلیسی

• provided with a heel or heels (example: "high-heeled shoes); rich or wealthy, having a lot of money (slang); armed with a gun (slang)

پیشنهاد کاربران

heeled ( in adjectives ) =having the type of heel mentioned, e. g. high - heeled shoes
heeled

بپرس