heaving


بالا و پایین رفتن ناو علوم نظامى : رقص ناو در هواى طوفانى

جمله های نمونه

1. heaving waves
موج های پرنشیب و فراز

2. the horse was gasping and heaving its chest
اسب نفس نفس می زد و سینه خود را دمیده می کرد.

3. The waters were heaving up in great swells.
[ترجمه گوگل]آب‌ها در طوفان‌های شدید بالا می‌رفتند
[ترجمه ترگمان]امواج در امواج بزرگ بالا و پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He cleared a space, heaving boxes out of the way.
[ترجمه گوگل]او فضایی را خالی کرد و جعبه ها را از سر راه برداشت
[ترجمه ترگمان]او یک فضا را پاک کرد و جعبه ها را ازسر راهش کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gasped for breath, her chest heaving.
[ترجمه گوگل]نفس نفس زد، سینه اش تکان خورد
[ترجمه ترگمان]نفسش در سینه حبس شد و سینه اش بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The city was heaving with shoppers.
[ترجمه گوگل]شهر مملو از خریداران بود
[ترجمه ترگمان]شهر پر از مشتری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When he left, Karen found herself heaving a huge sigh of relief.
[ترجمه گوگل]وقتی او رفت، کارن خود را در حال کشیدن آه بزرگی دید
[ترجمه ترگمان]وقتی او رفت، کارن نفس عمیقی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I kept heaving when the ship was going into the sea.
[ترجمه گوگل]وقتی کشتی به دریا می رفت، مدام به هوا می رفتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که کشتی به سمت دریا می رفت، من به سختی نفس می کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Happy Bunny club was heaving.
[ترجمه گوگل]باشگاه اسم حیوان دست اموز شاد در حال افزایش بود
[ترجمه ترگمان]کلوپ شادی \"خرگوش\" - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said he agreed, heaving a sigh.
[ترجمه گوگل]او گفت که موافق است، آهی کشید
[ترجمه ترگمان]آهی کشید و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His head was heaving with a bump at once.
[ترجمه گوگل]سرش به یکباره با یک دست انداز بالا می رفت
[ترجمه ترگمان]سرش ناگهان تکانی به خود داد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The country's politicians are already heaving a collective sigh of relief.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کشور در حال حاضر یک آه تسکین جمعی می کشند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران کشور هم اکنون آه جمعی از آسودگی به همراه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He stood on the heaving deck.
[ترجمه گوگل]او روی عرشه بلند ایستاد
[ترجمه ترگمان]روی عرشه کشتی ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The place was heaving with journalists.
[ترجمه گوگل]مکان پر از خبرنگاران بود
[ترجمه ترگمان]این مکان با روزنامه نگاران در حال بالا رفتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Piper O'Rourke sank to the floor, her chest heaving, unable to draw breath.
[ترجمه گوگل]پایپر اورورک در حالی که سینه اش تکان می خورد و نمی توانست نفس بکشد روی زمین فرو رفت
[ترجمه ترگمان]پایپر ارورک \" به زمین افتاد، سینه اش بالا و پایین می رفت، و قادر به نفس کشیدن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] بادکردگی - برآمدگی - تورم - بادکردن - آماس
[زمین شناسی] بلند کردن، کشیدن ،برای بالا بردن کف بعد از برداشت زغال به کار می رود
[آب و خاک] ور آمدن

انگلیسی به انگلیسی

• rising and falling interchangeably (as in waves); tossing a heavy item with much effort; panting; freezing and defrosting of the ground that causes a plant to be pushed upward and exposing its roots to damage (botany)

پیشنهاد کاربران

بادکردگی . . .
برآمدگی. . .
تورم ( ورم کردن ) . . .
نفس نفس زنان
۱ - شلوغ پلوغ full of people
The bar was absolutely heaving
مشروب فروشی کاملا شلوغ پلوغ بود
۲ - متلاطم، بالا و پایین شونده
He stood on the heaving deck of the ship.
او روی عرشه ی متلاطم کشتی ایستاد
Heaving waves
امواج متلاطم
لرزان
Heaving shoulders : شانه های لرزان
into the heaving sea
درون دریای موّاج

بپرس