heathen

/ˈhiːðn̩//ˈhiːðn̩/

معنی: بت پرست، ادم بی دین، کافر
معانی دیگر: (در اصل - کتاب عهد عتیق) کسی که خدای بنی اسرائیل را پرستش نمی کند، غیر یهودی، غیر مسیحی، غیر مسلمان، نامسلمان، مشرک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: heathen, heathens
(1) تعریف: someone who is regarded as being outside a given religious orthodoxy, esp. one not converted to Christianity, Judaism, or Islam; unconverted person.

(2) تعریف: such persons referred to collectively.

- Under religious law, the heathen are unclean.
[ترجمه گوگل] طبق قوانین دینی، بتها نجس هستند
[ترجمه ترگمان] در زیر قانون مذهبی، کافر، ناپاک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: someone who is considered uncivilized and lacking in acceptably enlightened values; barbarian.
صفت ( adjective )
مشتقات: heathenish (adj.), heathenism (n.)
(1) تعریف: of or relating to the heathens.

(2) تعریف: not considered civilized, esp. not acceptably enlightened with respect to religious practice.

- a heathen ritual of trial by fire
[ترجمه گوگل] یک آیین بت پرست محاکمه با آتش
[ترجمه ترگمان] یک آئین دادرسی بی دین در برابر آتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He went abroad to preach Christianity to the heathen.
[ترجمه گوگل]او به خارج رفت تا مسیحیت را برای بتها تبلیغ کند
[ترجمه ترگمان]او به خارج رفت تا مسیحیت را برای کافران تبلیغ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some young heathen has vandalized the bus shelter.
[ترجمه گوگل]برخی از بتهای جوان پناهگاه اتوبوس را خراب کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از کافران جوان پناه گاه اتوبوس ها را تخریب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He set out to convert the heathen .
[ترجمه گوگل]او بر آن شد تا بتها را تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]راه را باز کرد و آن کافر را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They first set out to convert the heathen.
[ترجمه گوگل]آنها ابتدا برای تغییر دین بتها اقدام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها اولین کسانی بودند که آن کافر را به دین تبدیل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those who attempted to convert the heathen were put to death.
[ترجمه گوگل]کسانی که سعی در تغییر دین داشتند به قتل رسیدند
[ترجمه ترگمان]کسانی که سعی کردند the را تغییر دهند، به مرگ محکوم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only on Everhope had the heathen met the fate they deserved.
[ترجمه گوگل]فقط در Everhope بود که بتها به سرنوشتی که سزاوار آن بودند دچار شدند
[ترجمه ترگمان]فقط در Everhope کافر گرفتار سرنوشتی بود که سزاوارش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And they too babbled in their heathen soup.
[ترجمه گوگل]و آنها نیز در سوپ بت پرستی خود غرغر می کردند
[ترجمه ترگمان]و آن ها نیز در سوپ بت پرست خود با هم حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And you married a christian minister to a heathen?
[ترجمه گوگل]و شما یک خدمتکار مسیحی را با یک بت پرست ازدواج کردید؟
[ترجمه ترگمان]و تو با یک کشیش مسیحی ازدواج کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some Heathen moralists also have taught very much the same lesson.
[ترجمه گوگل]برخی از اخلاق گرایان بت پرست نیز همین درس را آموخته اند
[ترجمه ترگمان]برخی از Heathen اخلاق نیز همین درس را تدریس کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The heathen temple was torn down by a crowd of religions fanatics.
[ترجمه گوگل]معبد بتها توسط انبوهی از متعصبان مذهبی ویران شد
[ترجمه ترگمان]معبد کفار به وسیله انبوهی از متعصبان مذهبی از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wherefore should the heathen say, Where is now their God?
[ترجمه گوگل]چرا بتها باید بگویند خدایشان کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این کافر should می گوید: پس خدا کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The king of heathen Saracen has seized the holy cross.
[ترجمه گوگل]پادشاه بتها ساراسین صلیب مقدس را گرفته است
[ترجمه ترگمان]پادشاه کافر پیر، صلیب مقدس را گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wherefore should the heathen say, Where is their God?
[ترجمه گوگل]پس بتها باید بگویند خدایشان کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این کافر should می گوید: پس خدا کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And thy renown went forth among the heathen for thy beauty: for it was perfect through my comeliness, which I had put upon thee, saith the Lord GOD.
[ترجمه گوگل]و شهرت تو به خاطر زیبایی تو در میان امتها ظاهر شد، زیرا خداوند یهوه می گوید که به واسطه زیبایی من که بر تو نهاده بودم کامل شد
[ترجمه ترگمان]و ای خدا در میان آن کافر کافر، برای زیبایی و زیبایی تو، از حسن حسن حسن حسن حسن حسن و حسن حسن و زیبایی که من بر تو گذاشته بودم، عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بت پرست (اسم)
infidel, heathen, pagan, idolater

ادم بی دین (اسم)
heathen

کافر (صفت)
saracen, unbelieving, ethnic, heathen, impious

انگلیسی به انگلیسی

• idolater, pagan (one who is not a christian, jew or muslim)
pagan, idolatrous, godless; uncivilized, lacking culture
christians used to refer to people from other countries who were not christians as heathens; an old-fashioned word. count noun here but can also be used as an adjective. e.g. ...the ancient heathen inhabitants of this place.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Unbeliever
🔘 Heathen
🔘 Disbeliever
🔘 Heretic
🔘 Nullifidian
🔘 Freethinker
🔘 Infidel
✅ Definition:
👉 A person who does not believe in a particular religion or god.
unbeliever
This term is used to describe someone who is wild or uncivilized, often with a negative connotation. It can refer to someone who behaves in a rude or disrespectful manner.
شخصی که وحشی یا غیر متمدن است، اغلب با مفهوم منفی.
...
[مشاهده متن کامل]

این می تواند به شخصی اشاره کند که رفتاری بی ادبانه یا توهین آمیز دارد.
مثال؛
That guy is such a heathen, he never follows any rules.
In a discussion about manners, someone might say, “Kids these days have become heathens, they have no respect for their elders. ”
A person might jokingly say, “I’m a heathen when it comes to eating vegetables, I just can’t stand them. ”

۱. کافر ۲. لات. لات و لوت
مثال:
And the [heathen] factions [who came] after them.
و احزاب کافری که بعد از آنها آمدند.
مشرک
بی دین و یا معتقد به ادیانی غیر از مسیحیت، اسلام و یهودیت
۱. بی دین - کافر از نگاه اهل کتاب ظ ( کسیکه ادیان ابراهیمی رو شت هم حساب نمیکنن )
۲. بی سواد - تحصیل نکرده
*معنی اصلی اولی ست و دومی کم استفاده میشه
1. a person who has no religion, or who belongs to a religion that is not Christianity, Judaism, or Islam یا an individual of a people that do not acknowledge the God of the Bible; a person who is neither a Jew, Christian, nor Muslim; a pagan یا If you don't believe in God - or if you contradict other beliefs of a religion - you are a heathen.
...
[مشاهده متن کامل]

2. someone who behaves as if they are not educated|Humourous
◀️ He's such a heathen - he's never even heard of Puccini.
◀️ His name was Marv you uneducated heathen. Lol kidding
◀️ my brother and I were raised, as my grandma puts it, as heathens
◀️ He preached the Gospel to the heathen locals from this spot.
◀️ . . . a heathen temple
◀️ She called us all heathens and hypocrites
Heathen اسمه ولی بصورت صفت قبل از اسم هم میتونه بیاد :
◀️ heathen gods/practices
◀️ a heathen people/nation
واژگان شبیه به Heathen :
Pagan - Infidel - Godless - Irreligious - Unbeliever - Idolater - Idolatress
◀️ All my friends are heathens, take it slow
Wait for them to ask you who you know

بی دین

بپرس