صفت ( adjective )
مشتقات: heatedly (adv.), heatedness (n.)
مشتقات: heatedly (adv.), heatedness (n.)
• (1) تعریف: passionate or angry; excited.
• مترادف: ardent, emotional, fervent, fervid, fiery, hot, inflamed, intense, passionate, vehement
• مشابه: enthusiastic, excited, fierce, furious, impassioned, stormy, violent, warm
• مترادف: ardent, emotional, fervent, fervid, fiery, hot, inflamed, intense, passionate, vehement
• مشابه: enthusiastic, excited, fierce, furious, impassioned, stormy, violent, warm
- The calm discussion turned into a heated dispute.
[ترجمه گوگل] بحث آرام به دعوای داغ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] بحث آرام تبدیل به بحثی داغ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث آرام تبدیل به بحثی داغ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The argument eventually became quite heated.
[ترجمه گوگل] بحث در نهایت بسیار داغ شد
[ترجمه ترگمان] بحث در نهایت کاملا گرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بحث در نهایت کاملا گرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: made warm or hot.
• مترادف: hot, warmed
• متضاد: chilled
• مشابه: toasted, toasty, warmed-over
• مترادف: hot, warmed
• متضاد: chilled
• مشابه: toasted, toasty, warmed-over
- The nurse put a heated blanket over the patient to warm her.
[ترجمه گوگل] پرستار یک پتوی گرم شده روی بیمار گذاشت تا او را گرم کند
[ترجمه ترگمان] پرستار پتوی گرم را روی بیمار گذاشت تا او را گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرستار پتوی گرم را روی بیمار گذاشت تا او را گرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید