heartiness

/ˈhɑːrti//ˈhɑːti/

صمیمیت، اشتیاق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being hearty.

جمله های نمونه

1. "Merry Christmas,'' she said with false heartiness.
[ترجمه گوگل]او با صمیمیت کاذب گفت: کریسمس مبارک
[ترجمه ترگمان]او با صمیمیت گفت: کریسمس مبارک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was in him the heartiness and intolerant joviality of the prosperous farmer.
[ترجمه گوگل]صمیمیت و شادمانی نابردبار کشاورز مرفه در او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در او مهربانی و مهربانی intolerant کشاورز موفق را در خود احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Eg. For all his gruff heartiness, there must lurk inside him the soul of an evangelical preacher.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال علیرغم تمام دل و جان او، باید روح یک واعظ انجیلی در درون او نهفته باشد
[ترجمه ترگمان]Eg برای همه صمیمیت خشن او باید در درون او روح یک واعظ مذهبی نهفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We will achieve tomorrow splendor with you by the management idea of "heartiness, earnestness, and sincerity"!
[ترجمه گوگل]ما با ایده مدیریتی "صمیمیت، جدیت و اخلاص" به شکوه فردا خواهیم رسید!
[ترجمه ترگمان]ما فردا با ایده مدیریت \"صمیمیت، جدیت، و صمیمیت\" به فردا می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For liquor, full cup symbolizes whole heartiness, very sincere.
[ترجمه گوگل]برای مشروب، فنجان کامل نمادی از صمیمیت کامل است، بسیار صمیمانه
[ترجمه ترگمان]برای مشروب، پر از لیوان پر از صمیمیت و صمیمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In a word, I was hardworking, honest, heartiness, and brave enough to face new challenges, I also have strong time concept, good habits and decent in my life.
[ترجمه گوگل]در یک کلام، من سخت کوش، صادق، صمیمانه و به اندازه کافی شجاع بودم که با چالش های جدید روبرو شوم، همچنین مفهوم زمانی قوی، عادات خوب و شایسته در زندگی ام دارم
[ترجمه ترگمان]در یک کلام، من سخت کوش، صادق، صمیمی، و دلیر بودم که با چالش های جدیدی روبرو شوم، همچنین دارای مفهوم زمانی قوی، عادات خوب و شریف در زندگی ام بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Local white people and black people called out greetings to each other with the distant heartiness of ship captains hailing.
[ترجمه گوگل]سفیدپوستان محلی و سیاه پوستان با صمیمیت دوردست ناخدایان کشتی به یکدیگر سلام و احوالپرسی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم سفید محلی و مردم سیاه به یکدیگر سلام می گفتند و از صمیم قلب به یکدیگر سلام می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everyone can give others care and help by devoting spiritual energies such as heartiness, encouragement, understanding, forgiveness and love.
[ترجمه گوگل]هرکسی می‌تواند با اختصاص انرژی‌های معنوی مانند صمیمیت، تشویق، درک، بخشش و عشق به دیگران کمک کند
[ترجمه ترگمان]هر کسی می تواند به دیگران توجه کند و با اختصاص دادن انرژی های معنوی از قبیل صمیمیت، تشویق، درک، بخشش و عشق به دیگران کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although a great deal of the time she was full of false heartiness, jollying one along with mannish slang ('Buck up, old chap! '
[ترجمه گوگل]اگرچه او در بسیاری از مواقع پر از صمیمیت کاذب بود، اما به همراه یک لغت عامیانه با نشاط همراه بود
[ترجمه ترگمان]هر چند وقت زیادی بود که از صمیم قلب از صمیم قلب و از ته دل فریب می خورد و با یک کلمه آرگو حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Removing skin from chicken can reduce the intake of saturated fat, and maintain heartiness of the heart.
[ترجمه گوگل]برداشتن پوست مرغ می تواند مصرف چربی های اشباع شده را کاهش دهد و قلب را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]حذف پوست از مرغ می تواند مصرف چربی های اشباع شده را کاهش دهد و صمیمیت قلب را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She took me from a poor, unhappy seminary enrollee and brought me into her globe; a world of smiles, love and heartiness.
[ترجمه گوگل]او مرا از یک دانش آموز فقیر و ناراضی گرفت و به دنیای خود آورد دنیایی از لبخند، عشق و صمیمیت
[ترجمه ترگمان]او مرا از یک مدرسه کوچک و غمگین بیرون آورد و مرا به جهان خودش برد؛ دنیایی از لبخند، عشق و صمیمیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such also was the character of Fox, who commanded the affection and service of others by his uniform heartiness and sympathy.
[ترجمه گوگل]شخصیت فاکس نیز چنین بود که با صمیمیت و همدردی یکنواخت خود به محبت و خدمت دیگران فرمان می داد
[ترجمه ترگمان]این هم شخصیت فاکس بود که به صمیمیت و صمیمیت و صمیمیت تن دیگران فرمان می داد و به دیگران خدمت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So it is, so it is ,'said the Mole, with great heartiness.
[ترجمه گوگل]مول با صمیمیت فراوان گفت: همین‌طور است، همین‌طور است
[ترجمه ترگمان]و با نهایت صمیمیت و صمیمیت گفت: بله، همین طور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But winding around a mountain hangs in the highway said that the Red Flag prosperous times rich power lets the human feels pastes speeds along heartiness and the steadfastness sufficiently.
[ترجمه گوگل]اما پیچیدن دور کوهی که در بزرگراه آویزان است، می‌گوید که پرچم سرخ در دوران پر رونق قدرت به انسان اجازه می‌دهد تا سرعت خمیرها را در امتداد صمیمیت و استواری به اندازه کافی احساس کند
[ترجمه ترگمان]اما پیچ دادن به دور یک کوه در این بزرگراه گفته می شود که پرچم قرمز با قدرت غنی، اجازه می دهد که انسان احساس کند که صمیمیت با صمیمیت و صمیمیت به اندازه کافی سرعت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enthusiasm; warmth, friendliness; sincerity, earnestness

پیشنهاد کاربران

با دل و جرات
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hearten
✅️ اسم ( noun ) : heart / heartiness / heartlessness / hearty
✅️ صفت ( adjective ) : hearty / heartening / heartless
✅️ قید ( adverb ) : heartily / hearteningly / heartlessly
پرمایه بودن غذا، سیرکننده تر بودن غذا

بپرس