• : تعریف: a single expansion and contraction of a heart.
جمله های نمونه
1.
تپش قلب،دل تپه
2. the rhythm of heartbeat
موزونی ضربان قلب
3. the inhibition of the heartbeat by nerve stimulation
بازداری ضربان قلب از راه تحریک عصبی
4. Her heartbeat is only 55 at rest.
[ترجمه A.A] ضربان قلبش در حالت استراحت فقط ۵۵ است
|
[ترجمه امین دست پاکی] ضربان قلب او در حالت استراحت فقط 55 است
|
[ترجمه سارا خان] ضربان قلب اودر حالت استراحت و آرامش فقط 55 است
|
[ترجمه گوگل]ضربان قلب او در حالت استراحت تنها 55 است [ترجمه ترگمان]ضربان قلب او فقط ۵۵ دقیقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Doctors watched the old man's heartbeat on a monitor.
[ترجمه امین دست پاکی] پزشکان ضربان قلب پیرمرد را از طریق مانیتور مشاهده کردند.
|
[ترجمه گوگل]پزشکان ضربان قلب پیرمرد را روی مانیتور تماشا کردند [ترجمه ترگمان]پزشکان به ضربان قلب پیرمرد روی مانیتور خیره شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Once this dial the disorderly my heartbeat, now how could I forget you.
[ترجمه A.A] یک مرحله شماره گیری ضربان قلبم را مختل میکنه ، حالا چطور میتونم تو را فراموش کنم
|
[ترجمه گوگل]وقتی این شماره ضربان قلبم را بی نظم می کرد، حالا چطور می توانستم تو را فراموش کنم [ترجمه ترگمان]به محض این که این شماره ضربان قلبم را مختل کرد، حالا چطور می توانستم تو را فراموش کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was suddenly aware of her racing heartbeat.
[ترجمه گوگل]ناگهان متوجه ضربان تند قلبش شد [ترجمه ترگمان]او ناگهان متوجه ضربان قلبش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The heartbeat was feeble and irregular.
[ترجمه گوگل]ضربان قلب ضعیف و نامنظم بود [ترجمه ترگمان]ضربان قلب ضعیف و نامنظم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She felt her heartbeat quicken as he approached.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن او احساس کرد ضربان قلبش تندتر شده است [ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک شد ضربان قلبش تندتر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Slowly her heartbeat returned to normal .
[ترجمه nicotine] ضربان قلب او به آرامی به حالت عادی بازگشته بود
|
[ترجمه گوگل]آرام آرام ضربان قلبش به حالت عادی برگشت [ترجمه ترگمان]ضربان قلبش به آرامی به حالت عادی برگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The candidate said that he understood the heartbeat of the Hispanic community in California.
[ترجمه گوگل]این نامزد گفت که ضربان قلب جامعه اسپانیایی تبار در کالیفرنیا را درک کرده است [ترجمه ترگمان]نامزد گفت که او ضربان قلب جامعه اسپانیایی را در کالیفرنیا درک کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Things can change in a heartbeat.
[ترجمه گوگل]همه چیز می تواند در ضربان قلب تغییر کند [ترجمه ترگمان]همه چیز می تواند در یک تپش قلب تغییر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's receiving medication for an irregular heartbeat.
[ترجمه گوگل]او در حال دریافت دارو برای ضربان قلب نامنظم است [ترجمه ترگمان]او دارو را برای یک تپش قلب نامنظم دریافت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I could feel the thud of my heartbeat.
[ترجمه گوگل]می توانستم ضربان قلبم را حس کنم [ترجمه ترگمان]می توانستم ضربان قلبم را احساس کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Her heartbeat was regular.
[ترجمه گوگل]ضربان قلبش منظم بود [ترجمه ترگمان]ضربان قلبش منظم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. A cardiograph records the heartbeat .
[ترجمه گوگل]کاردیوگرافی ضربان قلب را ثبت می کند [ترجمه ترگمان] قلب یه قلب، ضربان قلب رو ثبت میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• beat of the heart, pulse your heartbeat is the regular movement of your heart as it pumps blood around your body. a heartbeat is one of the movements of your heart.
پیشنهاد کاربران
ضربان قلب مثال: an irregular heartbeat یک ضربان قلب غیر عادی و نامنظم.
ریتم قلب
یار دلواری اگه بلد نیستی چیزی بنویسید ننویس آبروی هر چی مترجمی بود بردی
The pain in your eyes is in my eyes The pain of your voice in my breath, my heartbeat، 🥺♥I will go around you, my love 🥺💞 🫂🫀I don't want this life without you, please, please, never leave me, ... [مشاهده متن کامل]
the light of my night You are my breath, you go, my breath stops, your pain is in every cell of my heart 💋🥺 Please forgive me, my man 👩❤️👨🫂🥺 , I promise that I will be the healer of your pain, I will be the stone of your patience. 🥲❤
ضربان قلب ، تپش قلب ، احساسات عاطفی
a complete cardiac cycle, during which the electrical impulse is conducted and mechanical contraction occurs.
ضربان قلب ، تپش قلب The doctor told you that your father has a steady heartbeat. دکتر به شما گفت که پدر شما ضربان قلب یک نواختی دارد 💗💗💗
به asma: یعنی هیچ وقت نمیزارم تنها بمونی.
ضربان فلبمی
Immediately, at once, right away, instantly. A very short time as denoted by the time it takes for the heart to beat. Similar phrase: in the blink of an eye.
in a heartbeat:در یک چشم به هم زدن
تو یه چشم به هم زدن
ضربان قلب 💓💓💓💓
you is my heartbeat jonh life intimate and my world is you ضربانم تویی ❤️ جان و جهانم تویی
جایی نوشته بود به معنای جنبش های قلب نسبت به یک اتفاق ( احساسات درونیdeep down ) هم بکار میره
emotional هیجان ، جنبش . ضربان قلب ، احساسات ، ضربان قلب Feeling the emotional love romance There is the growth of the heart of love احساس هیجانی عشق عاشقانه در رشد قلب عشق وجود دارد The emotion of love in the emotional development of the heart هیجان عشق در رشد عاطفی قلب