[ترجمه مونا] هر گونه بدبختی، شکست، و اندوه، با بذری از یک خیر – هم اندازه آن و یا بیشتر از آن – همراه خواهد بود.
|
[ترجمه گوگل]هر ناملایمتی، هر شکست، هر درد قلبی، بذری از سودی برابر یا بیشتر را به همراه دارد [ترجمه ترگمان]هر بدبختی، هر شکست و هر شکست، بذر را به سود برابر یا بیشتر باخود حمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The relationship caused her a great deal of heartache.
[ترجمه گوگل]این رابطه باعث ناراحتی شدید او شد [ترجمه ترگمان]این رابطه او را خیلی ناراحت کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I got up with such a terrible heartache in the morning.
[ترجمه گوگل]صبح با درد دل وحشتناکی از جایم بلند شدم [ترجمه ترگمان]صبح خیلی ناراحت شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But grandparents nationwide are turning grief and heartache into advocacy and action.
[ترجمه گوگل]اما پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در سراسر کشور اندوه و درد دل را به حمایت و اقدام تبدیل می کنند [ترجمه ترگمان]اما پدر بزرگ ها و مادربزرگ در سراسر کشور غم و اندوه را به دفاع و عمل تبدیل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The singles Heartache and Goodbye Stranger both reached the top 20, and countless magazines profiled their public and private lives.
[ترجمه گوگل]تکآهنگهای Heartache و Goodbye Stranger هر دو به 20 آهنگ برتر رسیدند و مجلات بیشماری زندگی عمومی و خصوصی آنها را معرفی کردند [ترجمه ترگمان]تک singles و خداحافظ غریبه هر دو به ۲۰ قسمت برتر رسیده بودند و مجلات بی شماری برای زندگی خصوصی و خصوصی شان زندگی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Her life was filled with heartache and sorrow.
[ترجمه گوگل]زندگی او پر از غم و اندوه بود [ترجمه ترگمان]زندگی او سرشار از اندوه و اندوه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Shelley felt the familiar pang of heartache and lost love as their eyes met.
[ترجمه گوگل]شلی درد و رنج آشنا را احساس کرد و عشق را از دست داد که چشمان آنها به هم رسید [ترجمه ترگمان]در همان حال، شلی احساس کرد که درد اندوه بار اندوه و عشق از دست رفته را در چشمان خود احساس می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The torment and heartache he suffers will be terrible.
[ترجمه گوگل]عذاب و درد دلی که او می کشد وحشتناک خواهد بود [ترجمه ترگمان]عذاب و اندوه او وحشتناک خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The heartache would come later: the years I missed her every day.
[ترجمه گوگل]درد دل دیرتر می آمد: سال هایی که هر روز دلتنگش بودم [ترجمه ترگمان]غم و اندوه بعد از سال ها می شد و هر روز دلم برایش تنگ می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It filed him with heartache and pity that he and Antonina had not blended better.
[ترجمه گوگل]از اینکه او و آنتونینا بهتر با هم ترکیب نشده بودند، او را دچار درد و تاسف کرد [ترجمه ترگمان]این کار او را از اندوه و اندوه پر کرده بود که او و Antonina به هم آمیخته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The whole thing has taken four years of heartache and worry.
[ترجمه گوگل]کل ماجرا چهار سال درد دل و نگرانی طول کشیده است [ترجمه ترگمان]همه چیز چهار سال غم و غصه خورده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Being unpopular at school can cause real heartache to children of any age.
[ترجمه گوگل]نامحبوب بودن در مدرسه می تواند باعث ناراحتی واقعی کودکان در هر سنی شود [ترجمه ترگمان]منفور بودن در مدرسه می تواند باعث اندوه واقعی برای کودکان هر سنی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سینه سوزی (اسم)
anguish, heartache
غم (اسم)
distress, care, sorrow, rue, anxiety, heartache, grief, despondency, despondence
اندوه (اسم)
distress, dole, heartache, chagrin, grief, dolor, dolour, teen
سار (اسم)
distress, head, dole, heartache, grief, starling
غصه (اسم)
sorrow, rue, heartache, grief, woe, teen
درد قلب (اسم)
heartache
تخصصی
[بهداشت] غصه - درد قلب - سینه سوزی
انگلیسی به انگلیسی
• anguish, sorrow, distress heartache is very great sadness and emotional suffering.
پیشنهاد کاربران
heartache : سوز دل دلشکستگی میشه: heartbreak اما heartache یعنی غم بسیار بزرگ و رنج هیجانی. سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب این همه از نظر لطف شما می بینم حافظ