دلم هُری ریخت:My heart sank
دل شکستن
The journalist writing says that his" heart sinks" when he hears people criticizing men for wearing unusual clothes or bright colours.
نویسنده در مقاله اش میگوید که �دلش می شکند� وقتی می شنود که مردم از لباس های روشن و جدید مردان انتقاد می کنند.
نویسنده در مقاله اش میگوید که �دلش می شکند� وقتی می شنود که مردم از لباس های روشن و جدید مردان انتقاد می کنند.
قلب ( من. شما. ایشان ) یکهویی ریخت. با تمام پیچیدگی های زبان انگلیسی بعضی از کلمات انگلیسی دقیقا به همان شکل در زبان فارسی معادل دارند.
یه اصطلاحه به معنی اینکه:
ناگهان امیدتو از دست بدی و احساس ناراحتی کنی
ناگهان امیدتو از دست بدی و احساس ناراحتی کنی
◀️ With a sinking heart, she signed the papers to sell the house
ناگهان نا امید، نگران یا ناراحت شدن ( اصطلاح )