heart attack

/ˈhɑːrtəˈtæk//hɑːtəˈtæk/

معنی: سکته
معانی دیگر: (پزشکی) حمله ی قلبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sudden stoppage of the blood supply to the heart that causes damage to the heart muscle, as in coronary thrombosis; heart failure.

جمله های نمونه

1. It wasn't a serious heart attack, but it gave him a terrible scare.
[ترجمه گوگل]این یک حمله قلبی جدی نبود، اما ترس وحشتناکی به او وارد کرد
[ترجمه ترگمان]حمله قلبی جدی نبود، اما ترس وحشتناکی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Doctors said surgery could induce a heart attack.
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند جراحی می تواند باعث حمله قلبی شود
[ترجمه ترگمان] دکترها میگن جراحی میتونه باعث حمله قلبی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He died of a heart attack brought on by overwork.
[ترجمه گوگل]او بر اثر سکته قلبی ناشی از کار زیاد درگذشت
[ترجمه ترگمان]او براثر یک حمله قلبی که از شدت کار زیاد شده بود درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A third heart attack finally finished off the old man.
[ترجمه گوگل]سومین حمله قلبی سرانجام پیرمرد را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]سرانجام حمله قلبی سوم به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One sign of a heart attack is a tingling sensation in the left arm.
[ترجمه گوگل]یکی از نشانه های حمله قلبی احساس سوزن سوزن شدن در بازوی چپ است
[ترجمه ترگمان]نشانه حمله قلبی یک حس سوزش در بازوی چپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She died of a massive heart attack.
[ترجمه گوگل]او بر اثر حمله قلبی شدید درگذشت
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر حمله قلبی شدیدی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He suffered a fatal heart attack while cycling.
[ترجمه گوگل]او در حین دوچرخه سواری دچار حمله قلبی مرگبار شد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که دوچرخه سواری می کرد، دچار حمله قلبی مهلکی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He suffered a massive heart attack.
[ترجمه گوگل]او دچار حمله قلبی شدید شد
[ترجمه ترگمان] دچار حمله قلبی شدید شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He died of a heart attack.
[ترجمه گوگل]او بر اثر سکته قلبی درگذشت
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر حمله قلبی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He suffered a mild heart attack.
[ترجمه گوگل]او دچار حمله قلبی خفیف شد
[ترجمه ترگمان]از سکته قلبی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For most people a heart attack is a forceful reminder that they are mortal.
[ترجمه گوگل]برای اکثر مردم، حمله قلبی یادآوری قوی است که آنها فانی هستند
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از افراد یک حمله قلبی یک یادآور قوی است که آن ها مهلک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had her first heart attack the other day.
[ترجمه گوگل]او اولین حمله قلبی خود را روز دیگر تجربه کرد
[ترجمه ترگمان] اون روز اول حمله قلبی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had a sudden heart attack while he was on holiday.
[ترجمه گوگل]زمانی که در تعطیلات بود دچار حمله قلبی ناگهانی شد
[ترجمه ترگمان]زمانی که او در تعطیلات بود، سکته قلبی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He collapsed and died of a heart attack.
[ترجمه گوگل]او به زمین افتاد و بر اثر سکته قلبی درگذشت
[ترجمه ترگمان]او سقوط کرد و از سکته قلبی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکته (اسم)
halt, apoplexy, infarct, heart attack, rupture of heart

انگلیسی به انگلیسی

• heart failure, sudden cessation of heart activity
if someone has a heart attack, their heart begins to beat very irregularly or stops completely.

پیشنهاد کاربران

حمله قلبی، سکته قلبی
حمله قلبی
سکته قلبی
.
.
.
Heart قلب
Attack حمله
Heart attack حمله قلبی ( سکته )
Like if you like
حمله قلبی
John had a heart attack three years ago
سه سال قبل به جان حمله ی قلبی دست داد ❣️
سکته
Our nieghbor had a heart attack yesterday
همسایه ما دیروز سکته کرد
حمله قلبی
حمله قلبی از روی فشار _ علامت سکته

بپرس