heaped


معنی: مشبع، متراکم

جمله های نمونه

1. They heaped the barn with grain.
[ترجمه گوگل]انبار را با غلات پر کردند
[ترجمه ترگمان]انبار را با غلات پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Add one heaped tablespoon of salt.
[ترجمه گوگل]یک قاشق غذاخوری نمک به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]یک قاشق سوپ خوری نمک را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He heaped the diamonds up and said they were all his.
[ترجمه گوگل]او الماس ها را روی هم جمع کرد و گفت همه مال او هستند
[ترجمه ترگمان]الماس ها را جمع کرد و گفت که همه آن ها متعلق به اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He heaped more food onto his plate.
[ترجمه گوگل]او غذای بیشتری را در بشقابش انباشته کرد
[ترجمه ترگمان]مقدار بیشتری غذا روی بشقابش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He heaped abuse on Waite and made venomous personal attacks.
[ترجمه گوگل]او از وایت سوء استفاده کرد و حملات شخصی زهرآگینی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او از Waite سو استفاده کرد و باعث حملات شخصی سمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government did not deserve the opprobrium heaped on it by the national press.
[ترجمه گوگل]دولت مستحق ظلم و ستم مطبوعات ملی بر آن نبود
[ترجمه ترگمان]دولت سزاوار رسوایی که توسط مطبوعات ملی بر روی آن گذاشته شده بود، نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Add a heaped teaspoonful of sugar.
[ترجمه گوگل]یک قاشق چای خوری شکر اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی شکر اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He heaped his team with praise.
[ترجمه گوگل]او تیمش را با ستایش پر کرد
[ترجمه ترگمان]تیمش را با ستایش پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jean heaped logs on the fire.
[ترجمه گوگل]ژان کنده های چوبی را روی آتش انباشته کرد
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان روی آتش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Add three heaped teaspoons of sugar.
[ترجمه گوگل]سه قاشق چایخوری شکر را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]سه قاشق چای خوری شکر اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mrs. Madrigal heaped more carrots onto Michael'splate.
[ترجمه گوگل]خانم مادریگال هویج های بیشتری را روی بشقاب مایکل ریخت
[ترجمه ترگمان]خانم \"مادریگال تو\" مایکل splate \"یه عالمه هویج هست\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sands heaped everywhere on the beach.
[ترجمه گوگل]شن‌ها در همه جای ساحل انباشته شده است
[ترجمه ترگمان] همه جا تو ساحل پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She heaped my plate with food.
[ترجمه گوگل]بشقابم را پر از غذا کرد
[ترجمه ترگمان]بشقاب مرا با غذا پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He deals well with all the criticism heaped on him.
[ترجمه گوگل]او با تمام انتقاداتی که به او وارد می شود به خوبی برخورد می کند
[ترجمه ترگمان]او به خوبی با همه انتقادات وارده بر او سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She heaped food on my plate.
[ترجمه گوگل]او غذا را در بشقاب من انباشته کرد
[ترجمه ترگمان]او غذای من را روی بشقاب من پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشبع (صفت)
abrim, medicated, heaped, impregnated, replete, satiate

متراکم (صفت)
heaped, accumulated, aggregate, dense, compact, compressed, condensed, stagnant

تخصصی

[خاک شناسی] هیپد

انگلیسی به انگلیسی

• a heaped spoonful has the contents of the spoon piled up above the edge.
if a surface is heaped with things, it has a lot of them on it in a pile.
see also heap.

پیشنهاد کاربران

سر پر، برای مثال: "یک قاشق چای خوری شکر سر پر"
fill with s. th
متراکم، غلیظ، خنگ

بپرس