1. health is a blessing that money cannot buy
سلامتی موهبتی است که با پول نمی توان خرید.
2. health is not to be arrived at only through money
سلامتی (چیزی است که) فقط با پول دست یافتنی نیست.
3. "is health better than money?" "of course! there is really no comparison!"
((آیا سلامتی از پول بهتر است ؟)) ((البته ! اصلا قابل مقایسه نیست !))
4. health foods
خوراک های سالم (کم چربی یا کم گوشت یا گیاهی)
5. health insurance
بیمه ی تندرستی
6. a health insurance scheme
برنامه ی بیمه ی سلامتی
7. broken health
سلامتی از دست رفته
8. dental health
بهداشت دندان ها
9. good health is more important than money
سلامتی از پول مهمتر است.
10. her health deteriorated to such an extent that she had to be hospitalized
سلامتی او به حدی تحلیل رفت که لازم شد او را در بیمارستان بستری کنند.
11. her health is declining
سلامتی او رو به کاستی است.
12. her health is degenerating
سلامتی او رو به وخامت است.
13. her health is in decline
سلامتی او رو به کاهش است.
14. her health is very good if you consider her age
با در نظر گرفتن سنش سلامتی او خیلی خوب است.
15. his health was impaired by too much smoking
سیگار کشیدن زیاد به تندرستی او آسیب رساند.
16. holistic health care
بهداشت همادین
17. is health essential to happiness?
آیا خوشبختی به سلامتی بسته است ؟
18. mental health
سلامت روان
19. mental health
تندرستی روانی،بهداشت روانی
20. round-the-clock health services
خدمات بهداشتی شبانه روزی
21. rude health
سلامتی کامل
22. uncertain health
سلامتی متزلزل
23. wall-to-wall health care
مراقبت های بهداشتی جامع
24. weak health
سلامتی کم
25. wretched health
سلامتی بسیار بد
26. a child health clinic
درمانگاه بهداشت کودک
27. a mental health institution
تیمارگاه بیماران روانی
28. aunt turan's health is fast deteriorating
سلامتی عمه توران به سرعت رو به وخامت است.
29. i rank health higher than money
من سلامتی را بالاتر از پول می دانم.
30. ministry of health
وزارت بهداشت
31. my grandfather's health was failing fast
سلامتی پدربزرگم به سرعت روبه زوال بود.
32. my mother's health deteriorated alarmingly
سلامتی مادرم به طور دلواپس کننده ای به خطر افتاد.
33. rest brings health
استراحت سلامتی می آورد.
34. spending on health care has been pared to the bone
بودجه ی مراقبت های بهداشتی را به بیشترین مقدار کاهش داده اند.
35. the patient's health is fluctuating
وضع سلامتی بیمار در حال تغییر است.
36. the patient's health is progressing
حال بیمار رو به بهبود است.
37. the public health program
برنامه ی بهداشت همگانی
38. drink somebody's health (or drink a health to somebody)
گساریدن،به سلامتی کسی نوشیدن
39. propose someone's health
به سلامتی کسی نوشیدن
40. alcohol endangered his health
الکل سلامتی او را به مخاطره انداخت.
41. bad for one's health
مضر برای سلامتی
42. debauchery undermined his health
عشرت طلبی به سلامتی او صدمه زد.
43. how is your health today?
امروز مزاج شریف چطور است ؟
44. smoking harms one's health
سیگار کشیدن به سلامتی آسیب می رساند.
45. the laws of health
قوانین بهداشت
46. to enjoy good health
از تندرستی برخوردار بودن
47. to improve one's health by exercise
از راه ورزش بر تندرستی خود افزودن
48. to recoup one's health
سلامتی خود را دوباره به دست آوردن
49. to repair one's health
سلامتی خود را بازیافتن
50. clean bill of health
1- پروانه ی نبودن بیماری مسری 2- (عامیانه) گزارش موافق،سابقه ی خوب،برائت
51. cigarets can injure your health
سیگار می تواند به تندرستی شما صدمه بزند.
52. he is in bad health
وضع مزاجی او خوب نیست.
53. i prayed for the health of my mother
برای سلامتی مادرم دعا کردم.
54. immoderate drinking ruined his health
زیاده روی در میخوارگی سلامتی او را تباه کرد.
55. in the plenitude of health
در کمال سلامتی
56. it cost him his health
به قیمت سلامتی اش تمام شد
57. money can't buy good health
پول سلامتی نمی آورد (نمی خرد).
58. she feared for the health of her children
او نگران سلامتی بچه هایش بود.
59. she soon recovered her health
به زودی سلامتی خود را بازیافت.
60. she was blooming with health
او در اوج سلامتی بود.
61. swedish people enjoy cradle-to-grave health insurance and free education
مردم سوئد در تمام عمر از بیمه ی سلامتی و آموزش مجانی بهره مندند.
62. the enjoyment of good health
برخورداری از سلامتی
63. the sacrifice of one's health for money
فدا کردن سلامتی شخص برای پول
64. the state of my health
وضع سلامتی من
65. to be in poor health
از سلامتی برخوردار نبودن
66. to value one's good health
قدر سلامتی خود را دانستن
67. to wish someone good health
برای کسی سلامتی آرزو کردن
68. ali was anxious about the health of his son
علی نگران سلامتی پسرش بود.
69. cigaret smoking is a serious health hazard
سیگار کشیدن برای سلامتی خطری جدی است.
70. don't take liberties with your health
در حفظ سلامتی خود بی محابا نباش !