🔹 معادل فارسی: بهبود عاطفی | شفای احساسی | ترمیم روانی |
🔸 تعریف ها:
( روان شناختی – احساسی ) : فرآیند پذیرش، پردازش، و رهایی از احساسات دردناک یا تجربیات آسیب زا برای بازگشت به تعادل روانی و آرامش درونی.
... [مشاهده متن کامل]
( فلسفی – انسانی ) : سفری درونی برای بازسازی خود پس از بحران های عاطفی، مثل شکست عشقی، فقدان، خیانت، یا آسیب های دوران کودکی.
🔹 مثال ها:
After the breakup, it took her months to heal emotionally. بعد از جدایی، ماه ها طول کشید تا از نظر عاطفی بهبود پیدا کنه.
He’s not ready for a new relationship—he still needs to heal emotionally. هنوز برای رابطه ی جدید آماده نیست—هنوز باید از نظر احساسی ترمیم بشه.
Writing poetry helped me heal emotionally after my father passed away. نوشتن شعر کمکم کرد بعد از فوت پدرم از نظر احساسی بهبود پیدا کنم.
🔸 تعریف ها:
( روان شناختی – احساسی ) : فرآیند پذیرش، پردازش، و رهایی از احساسات دردناک یا تجربیات آسیب زا برای بازگشت به تعادل روانی و آرامش درونی.
... [مشاهده متن کامل]
( فلسفی – انسانی ) : سفری درونی برای بازسازی خود پس از بحران های عاطفی، مثل شکست عشقی، فقدان، خیانت، یا آسیب های دوران کودکی.
🔹 مثال ها:
After the breakup, it took her months to heal emotionally. بعد از جدایی، ماه ها طول کشید تا از نظر عاطفی بهبود پیدا کنه.
He’s not ready for a new relationship—he still needs to heal emotionally. هنوز برای رابطه ی جدید آماده نیست—هنوز باید از نظر احساسی ترمیم بشه.
Writing poetry helped me heal emotionally after my father passed away. نوشتن شعر کمکم کرد بعد از فوت پدرم از نظر احساسی بهبود پیدا کنم.