headway

/ˈheˌdwe//ˈhedweɪ/

معنی: سرعت، پیشرفت، بلندی طاق
معانی دیگر: پیشروی، جلوروی، حرکت به جلو، میزان پیشرفت کشتی، بجلو، پیشرفت، بلندی طاق، سرعت، پیشروی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: progress in a forward direction.
مشابه: progress

- Our boat could make little headway against the strong current.
[ترجمه گوگل] قایق ما می‌توانست در برابر جریان قوی پیشرفت کمی داشته باشد
[ترجمه ترگمان] قایق ما می تواند پیشرفت کوچکی در برابر جریان قوی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: progress toward some goal.
مشابه: progress

- He is making headway in his studies.
[ترجمه گوگل] او در تحصیل پیشرفت می کند
[ترجمه ترگمان] او در مطالعات خود پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the clear space between the head and a ceiling, arch, or top of a doorway; headroom.

جمله های نمونه

1. much headway has recently been made in fighting illiteracy
در پیکار با بی سوادی اخیرا پیشرفت زیادی حاصل شده است.

2. our ship made slow headway
کشتی ما به آهستگی جلو می رفت.

3. The ship could make no headway against the strong wind.
[ترجمه گوگل]کشتی در برابر باد شدید هیچ حرکتی نداشت
[ترجمه ترگمان]کشتی قادر به حرکت در برابر باد شدید نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Foreign firms have made little headway in the U. S. market.
[ترجمه گوگل]شرکت های خارجی پیشرفت کمی در بازار ایالات متحده داشته اند
[ترجمه ترگمان]شرکت های خارجی در ایالات متحده پیشرفت اندکی داشته اند اس بازار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ship made little headway in the storm.
[ترجمه گوگل]کشتی در طوفان کمی پیشرفت کرد
[ترجمه ترگمان]کشتی در طوفان پیشرفت چندانی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stormy weather stopped the ship from making headway.
[ترجمه گوگل]هوای طوفانی مانع از حرکت کشتی شد
[ترجمه ترگمان]آب و هوا کشتی را از پیشروی باز می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boat made slow headway against the tide.
[ترجمه گوگل]قایق به آرامی در برابر جزر و مد حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]قایق به کندی در برابر جزر و مد حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are making little headway with the negotiations.
[ترجمه گوگل]ما در مذاکرات پیشرفت کمی داریم
[ترجمه ترگمان]ما در حال پیشرفت کمی با این مذاکرات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has made remarkable headway in her writing skills.
[ترجمه گوگل]او پیشرفت قابل توجهی در مهارت های نویسندگی خود داشته است
[ترجمه ترگمان]او پیشرفت قابل توجهی در مهارت های نوشتاری او داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some headway has been made towards restoring the balance of power.
[ترجمه گوگل]پیشرفت هایی در جهت بازگرداندن توازن قوا صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت هایی در زمینه احیای تعادل قدرت صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Are we making any headway in encouraging our partners to share domestic responsibilities?
[ترجمه گوگل]آیا ما در تشویق شرکای خود به مشارکت در مسئولیت های داخلی پیشرفتی داشته ایم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما هیچ پیشرفتی در تشویق شرکای خود برای به اشتراک گذاشتن مسئولیت های داخلی داریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To put that off, she needed to make headway that would be noticed in the real world.
[ترجمه گوگل]برای به تعویق انداختن آن، او نیاز به پیشرفتی داشت که در دنیای واقعی مورد توجه قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]برای خاموش کردن آن، باید پیشرفت کند که در دنیای واقعی مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But vintners made headway last year with the publication of new federal dietary guidelines that for the first time described those benefits.
[ترجمه گوگل]اما باغداران سال گذشته با انتشار دستورالعمل‌های غذایی جدید فدرال که برای اولین بار این مزایا را توضیح می‌داد، پیشرفت کردند
[ترجمه ترگمان]اما vintners در سال گذشته با انتشار دستورالعمل های جدید رژیم غذایی که برای اولین بار این مزایا را توصیف کرد، پیشرفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The trouble is that small boats make headway a lot faster than big governments.
[ترجمه گوگل]مشکل اینجاست که قایق های کوچک بسیار سریعتر از دولت های بزرگ پیشرفت می کنند
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که قایق های کوچک سریع تر از دولت های بزرگ پیشروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

بلندی طاق (اسم)
headway

تخصصی

[عمران و معماری] فاصله بین وسایل نقلیه

انگلیسی به انگلیسی

• progress, advance
if you make headway, you make progress towards achieving something.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Advance
🔘 Development
🔘 Success
🔘 Discovery
🔘 Find
🔘 Improvement
🔘 Innovation
🔘 Revolution
🔘 Progress
🔘 Headway
🔘 Advancement
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Breakthrough
✅ Definition:
👉 A significant step forward in knowledge, achievement, or progress.

به حرکت کشتی هم می گند
مثلا
our ship made slow headway
یعنی : کشتی ما به آرامی به جلو می رفت
I hope I can still make headway on our project
پیش رفتن ( در شرایط سخت )
پیش رفتن ( در شرایط سخت )
headway ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: جلورَوی
تعریف: حرکتِ شناور به طرف جلو
موفقیت
پیشرفت کردن, make headway
move forward or make progress especially in a difficult situation
WHO, meanwhile, praised nations efforts in handling the pandemic.
در رشته راه سازی به فاصله زمانی بین دو اتوموبیل در حال حرکت گفته میشود.
معیاری برای اندازه گیری فاصله یا زمان 2 وسیله نقلیه

بپرس