heads up


هشیارانه، با چشم و دل باز، (عامیانه)، مواظب، (عامیانه) بپا!، مواظب باش، هشدار!

جمله های نمونه

1. to play heads-up football
هوشیارانه فوتبال بازی کردن

2. My son Tom heads up the contingents.
[ترجمه گوگل]پسرم تام فرمانده نیروهای نظامی است
[ترجمه ترگمان]پسر من تام در حال contingents بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Heads up, boys! A train is coming.
[ترجمه Parvaz.Tarjome] مواظب باشین بچه ها قطار داره میاد!
|
[ترجمه یاسمن محمودپور] مواظب باشید! قطاری در حال آمدن است. ( به سمت آنها )
|
[ترجمه گوگل]سرها بالا، پسران! قطاری می آید
[ترجمه ترگمان]! دستا بالا، بچه ها قطار داره میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She heads up the Student Union.
[ترجمه گوگل]او ریاست اتحادیه دانشجویی را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]او ریاست اتحادیه دانشجویی را بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dodger great Don Newcombe heads up the public affairs department, one of the highlights of a top to bottom classy organization.
[ترجمه گوگل]داجر بزرگ، دان نیوکمب، ریاست بخش امور عمومی را بر عهده دارد، یکی از برجسته‌ترین سازمان‌های درجه یک
[ترجمه ترگمان]ناقلا و نی و کامب در اداره امور عمومی شرکت کرده و یکی از نکات برجسته یک سازمان اشرافی در طبقه بالا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Foster heads up the housing group.
[ترجمه گوگل]آقای فاستر سرپرستی گروه مسکن را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]آقای فاستر، گروه مسکونی را سرپرستی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So they could hold their heads up in church?
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها می توانند سر خود را در کلیسا بالا نگه دارند؟
[ترجمه ترگمان]تا بتونن سرشون رو تو کلیسا نگه دارن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She heads up a staff of 50, half of them lawyers.
[ترجمه گوگل]او ریاست یک ستاد 50 نفری را بر عهده دارد که نیمی از آنها وکلا هستند
[ترجمه ترگمان]اون یکی از پنجاه و نصفی از وکیل هاش رو می بره بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Heads up, now! You can do better than that.
[ترجمه گوگل]سر بالا، حالا! شما می توانید بهتر از آن انجام دهید
[ترجمه ترگمان]! دستا بالا، همین الان تو میتونی بهتر از این کار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We now ask people to pick their heads up out of their project work or their division focus and look across the whole company.
[ترجمه گوگل]اکنون از مردم می‌خواهیم که سر خود را از کار پروژه یا تمرکز بخش خود بیرون بیاورند و به کل شرکت نگاه کنند
[ترجمه ترگمان]ما اکنون از مردم می خواهیم تا سر خود را از کار پروژه یا تمرکز تقسیم خود بردارند و به کل شرکت نگاه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This river heads up in the Tianshan Mountains.
[ترجمه گوگل]این رودخانه از کوه های تیانشان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]این رودخانه در کوه های Tianshan قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We usually yell heads up to warn others of an incoming ball.
[ترجمه گوگل]ما معمولاً فریاد می زنیم تا به دیگران در مورد توپ ورودی هشدار دهیم
[ترجمه ترگمان]معمولا برای هشدار دادن به دیگران سر و کله می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And again he heads up another flight.
[ترجمه گوگل]و دوباره او پرواز دیگری را آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]و دوباره سرش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The RIGS heads up display can be deployed for applications such as the rendition of flight, navigation, and sighting data with aiming point and target reticule.
[ترجمه گوگل]نمایشگر RIGS heads up را می توان برای برنامه هایی مانند نمایش داده های پرواز، ناوبری و مشاهده با نقطه هدف و شبکه هدف مستقر کرد
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش rigs می تواند برای کاربردهایی مانند the پرواز، پیمایش، و داده های رویت با هدف و هدف مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• watch out!, be careful! (cry of warning that indicates that danger is approaching)

پیشنهاد کاربران

Alert
Warning
Tip - off
به گوش باشید - مراقب باشید - هوشیار باشید
حواست باشه، دقت کن
گوش به زنگ بودن
They didn't even give me a heads up or anything
آنها حتی یه اطلاعی، چیزی هم به من ندادند
اطلاعِ قبلی
هشدار - تذکر
No one's gonna be your girlfriend you're gonna grow old and die alone
Thanks for the heads up
حواسا جمع
تذکر دادن
Give somebody a heads - up :
از قبل چیزی را به کسی اطلاع دادن
هشدار دادن به کسی
اعلام خطر کردن به کسی
به عنوان مثال :
You should have given me a heads - up about finishing fuel in the tank
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/heads-up
an advance warning of something
a message that alerts or prepares
پیش اخطار/هشدار، اخطار/هشدار اولیه
This note is just to give you a head - up that Vicky will be arriving next week
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/heads-up
ذهنیت
خبر دادن، اطلاع دادن
Give me a heads - up at least the day
before.
هشداری که از قبل داده می شود
We got heads up before being attacked

اطلاعیه
حواست باشه، حواستو جمع کن، مراقب باش
فوقانی - بالایی
An advance warning
They were given a heads - up prior to the accident were coming
قبل از رخداد حادثه به آنها هشدار ( حواس جمعی ) داده شد.

هوشیار باش
i was heads up with goler
من با در وازبان تک به تک شدیم
هشدار ( هشدار برای وقوع چیزی )
توجه
Heads up! The boss is coming
توجه! رییس داره می یاد.
مواظب، هشدار، اخطار
هشدار
مواظب باش!
سرت را بدزد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس