headrest

/ˈheˌdrest//ˈhedrest/

معنی: متکا، بالش، زیرسری
معانی دیگر: (در صندلی اتومبیل یا صندلی دندانپزشک و غیره) زیرسری، جاسری، سرآسا، بالش، متکا، زیرسری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a rest or support for the head, as on a chair or a seat in a motor vehicle.

جمله های نمونه

1. Instead, lean back against the headrest.
[ترجمه گوگل]در عوض، به پشتی به پشتی سر تکیه دهید
[ترجمه ترگمان]در عوض به عقب تکیه کنید و به the تکیه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A suitcase was on top of her headrest.
[ترجمه گوگل]یک چمدان بالای پشتی سرش بود
[ترجمه ترگمان]چمدان روی بالشش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It had a headrest and was studded with buttons made of bone.
[ترجمه گوگل]پشت سر داشت و با دکمه های استخوانی میخکوب شده بود
[ترجمه ترگمان]یک headrest داشت و با تکمه های ساخته شده از استخوان ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I cozied my head against the headrest.
[ترجمه گوگل]سرم را به پشتی سر چسباندم
[ترجمه ترگمان]سرم رو با the جور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She pushed the headrest back up; she pulled the tassel.
[ترجمه گوگل]او پشت سری را به سمت بالا هل داد منگوله را کشید
[ترجمه ترگمان]لم داد و لم داد و tassel را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some time soon, Yang says, your car-seat's headrest will have a chip embedded that reads brain signals to know when you're tired. Smart.
[ترجمه گوگل]یانگ می‌گوید به زودی، پشت سر صندلی ماشین شما یک تراشه تعبیه شده است که سیگنال‌های مغز را می‌خواند تا بفهمد چه زمانی خسته هستید هوشمندانه
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی، یانگ می گوید، headrest صندلی اتومبیل شما یک چیپ خواهد داشت که سیگنال های مغزی را می خواند تا زمانی که خسته هستید را بخواند هوشمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The headrest should also be adjusted in order to help facilitate good posture.
[ترجمه گوگل]پشت سر نیز باید تنظیم شود تا به راحتی وضعیت بدن کمک کند
[ترجمه ترگمان]The نیز باید برای کمک به تسهیل وضعیت مناسب تنظیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The chair reclines and has a padded headrest. It also has a touch-screen control panel and an electrical magnetic coil that is positioned on a precise spot on the patient's head.
[ترجمه گوگل]صندلی تکیه داده و دارای تکیه گاه سر است همچنین دارای یک صفحه کنترل لمسی و یک سیم پیچ مغناطیسی الکتریکی است که روی نقطه ای دقیق روی سر بیمار قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]صندلی reclines و a padded دارد همچنین یک پانل کنترل صفحه لمسی و یک سیم پیچ مغناطیسی الکتریکی دارد که در یک نقطه دقیق بر روی سر بیمار قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. except the headrest locking device,all mecanism have been made.
[ترجمه گوگل]به جز دستگاه قفل پشتی سر، تمام مکانیزم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]بجز دستگاه locking headrest که همه mecanism ساخته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You know, this thing has speakers in the headrest ?
[ترجمه گوگل]می دانید، این چیز بلندگو در پشت سری دارد؟
[ترجمه ترگمان]می دونی، این چیز یه بلندگو تو بالشش داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Headrest and pedals can be adjusted to suit the dimension of the users.
[ترجمه گوگل]پشت سر و پدال ها را می توان متناسب با ابعاد کاربران تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]headrest و پدال های pedals را می توان تنظیم کرد تا متناسب با بعد کاربران باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A rolled - up, folded towel as a headrest is better and more practical than a pillow.
[ترجمه گوگل]حوله تا شده به عنوان پشت سر بهتر و کاربردی تر از بالش است
[ترجمه ترگمان]یک حوله پیچیده شده به عنوان a که headrest بهتر از یک نازبالش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My head snapped back against the headrest.
[ترجمه گوگل]سرم به پشت سرم چسبید
[ترجمه ترگمان]سرم به پشتی صندلی لم داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each child gets their own harness and headrest and the seat can be covered to match the car's existing fabric.
[ترجمه گوگل]هر کودک کمربند و پشت سری مخصوص به خود را دارد و صندلی را می توان پوشاند تا با پارچه موجود ماشین مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر کودک harness و headrest را می گیرد و صندلی را می توان با پارچه موجود منطبق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متکا (اسم)
support, bolster, backrest, cushion, pillow, headrest, bearing

بالش (اسم)
bolster, pillow, headrest

زیرسری (اسم)
headrest

تخصصی

[نساجی] بالش - متکا - زیر سری

انگلیسی به انگلیسی

• head support, device which supports the head
a headrest is an object which is attached to the back of a seat and which you can lean your head on, especially one on the front seat of a car.

پیشنهاد کاربران

headrest ( n ) ( hɛdrɛst ) =the part of a seat or chair that supports a person's head, especially on the front seat of a car
headrest
headrest = پشت سری صندلی ماشین
headrest
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

پشت سری ، راحتی سر

بپرس