1. The Headman too was bright and intelligent, and they had a cheery conversation with me as interpreter.
[ترجمه گوگل]سرپرست نیز باهوش و باهوش بود و با من به عنوان مترجم گفتگوی شاد داشتند
[ترجمه ترگمان]The هم باهوش و باهوش بود و با من به عنوان مترجم صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Thus the headman had a veto over criminal prosecutions for the petty offences over which village tribunals had exclusive jurisdiction.
[ترجمه گوگل]از این رو، رئیس در مورد تعقیب کیفری برای جرایم کوچکی که دادگاههای روستا صلاحیت انحصاری آنها را داشتند، حق وتو داشت
[ترجمه ترگمان]از این رو، کدخدا در مورد پی گرد قانونی کیفری نسبت به تخلفات کوچک که در آن دادگاه های روستا صلاحیت انحصاری خود را داشتند، حق وتو داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The headman issued vouchers, and the animals were brought back to the slaughterhouse with their papers in order.
[ترجمه گوگل]رئیس کوپنهایی صادر کرد و حیوانات را با کاغذهایشان به کشتارگاه بازگرداندند
[ترجمه ترگمان]کدخدا کوپن را صادر کرد و حیوانات با اوراق خود به کشتارگاه باز گردانده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It now remained to be seen whether this headman would be able to hand us over to another in Bahdu.
[ترجمه گوگل]حال باید دید که آیا این رئیس می تواند ما را در بهدو به دیگری تحویل دهد یا خیر
[ترجمه ترگمان]حالا مانده بود ببیند که آیا این کدخدا می تواند ما را به جای دیگری در Bahdu تحویل دهد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Eventually the headman passed on the hookah stem and stood up, saying he'd go and fetch the soothsayer.
[ترجمه گوگل]سرانجام رئیس ساقه قلیان را رد کرد و برخاست و گفت که میرود و پیشگو را بیاورد
[ترجمه ترگمان]بالاخره کدخدا از ساقه قلیان گذشت و بلند شد و گفت که go و soothsayer را بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Supervised by a headman, people thrust their hands into boiling oil.
[ترجمه گوگل]مردم با نظارت یک رئیس، دست های خود را در روغن در حال جوش فرو می کنند
[ترجمه ترگمان]Supervised توسط یک کدخدا، مردم دست هایشان را در روغن جوشان فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When the day arrived, the headman assembled all the villagers and led them into the jungle.
[ترجمه گوگل]وقتی روز رسید، رئیس همه روستاییان را جمع کرد و آنها را به جنگل برد
[ترجمه ترگمان]وقتی روز رسید، کدخدا تمام روستائیان را جمع کرد و آن ها را به داخل جنگل راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In addition to being clever, the headman was also very greedy. Collecting the king's taxes was not enough reward for him.
[ترجمه گوگل]سردار علاوه بر باهوشی، بسیار حریص هم بود جمع آوری مالیات پادشاه برای او پاداش کافی نبود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر زیرکی، کدخدا هم بسیار حریص بود جمع آوری مالیات بر پادشاه برای او کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And the headman tells the villagers to give them food and let them stay at the mosque.
[ترجمه گوگل]و رئیس به اهالی روستا می گوید که به آنها غذا بدهند و بگذار در مسجد بمانند
[ترجمه ترگمان]و کدخدا به روستائیان می گوید که غذا را به آن ها بدهند و بگذارند آن ها در مسجد بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The second was a Geordi LaForge-esque "personal 3-D viewing visor" that wags promptly dubbed the "Headman.
[ترجمه گوگل]دومی یک "چشمه دید سه بعدی شخصی" به سبک Geordi LaForge بود که به سرعت "سرپرست" نامیده شد
[ترجمه ترگمان]این بذله دوم یک \"نقاب شخصی ۳ - D\" بود که بذله گویان به طور فوری لقب \"headman\" را به نام \"headman\" لقب داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Since ancient times, circle headman water door, with water for a living, in harmony.
[ترجمه گوگل]از زمان های قدیم، دور سر درب آب، با آب برای زندگی، در هماهنگی
[ترجمه ترگمان]از زمان باستان، در آبی دایره، با آب برای زندگی، هماهنگ با آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Before long the headman was completely accepted by the villagers.
[ترجمه گوگل]دیری نگذشت که رئیس به طور کامل توسط روستاییان پذیرفته شد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه کدخدا به طور کامل توسط روستاییان پذیرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. After congratulations on them, I interview the headman of the group.
[ترجمه گوگل]بعد از تبریک به آنها، با رئیس گروه مصاحبه می کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از تبریک به آن ها، من با رئیس گروه مصاحبه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Enough, headman, put that aside. Don't ask me that.
[ترجمه گوگل]بس است، رئیس، آن را کنار بگذار اینو از من نپرس
[ترجمه ترگمان] کافیه، جناب رئیس اونو کنار بذارین این را از من نپرس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The headman of the gypsies, cowed and nervous, was apparently trying to offer explanations.
[ترجمه گوگل]رئیس کولی ها، گاوچران و عصبی، ظاهراً سعی در ارائه توضیحات داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس گروه کولی ها، ترسان و دست پاچه، ظاهرا سعی داشت توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید