معنی: عنوان، سرصفحه، عنوان سرصفحه روزنامهمعانی دیگر: سرصفحه ی کتاب (که شماره ی صفحه و غیره را ذکر می کند)، (روزنامه و غیره) عنوان مقاله، تیتر، (اخبار رادیو و غیره) خبر مهم، اهم اخبار، (به مقاله و غیره) عنوان دادن، تیتر تعیین کردن، شناساندن، عنوان، سرصفحه، عنوان سرصفحه روزنامه
• : تعریف: the title to a newspaper article or piece, esp. the largest or most prominent title. • مشابه: banner
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: headlines, headlining, headlined
• (1)تعریف: to give a headline to.
• (2)تعریف: to be the most important as a performer at.
- The comedian headlined the new club.
[ترجمه گوگل] این کمدین تیتر یک باشگاه جدید شد [ترجمه ترگمان] کمدین باشگاه جدید را تی تر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be the most important performer.
جمله های نمونه
1. banner headline
سرعنوان،عنوان درشت مقاله در صدر صفحه ی اول
2. The Daily Mail has the headline "The Voice of Conscience".
[ترجمه گوگل]دیلی میل تیتر «صدای وجدان» دارد [ترجمه ترگمان]روزنامه دیلی میل عنوان \"صدای وجدان\" را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. 'Carnage at Airport ', screamed the tabloid headline.
[ترجمه گوگل]تیتر تبلویدها "قتل عام در فرودگاه" را فریاد زد [ترجمه ترگمان]کشتار در فرودگاه، تی تر روزنامه ها را فریاد زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. There was a banner headline about drugs in schools.
[ترجمه گوگل]تیتر یک بنر در مورد مواد مخدر در مدارس بود [ترجمه ترگمان]یک تی تر درشت در مورد مواد مخدر در مدارس وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The banner headline leaped out at me from the newspaper.
[ترجمه گوگل]تیتر بنر از روزنامه به سمتم پرید [ترجمه ترگمان]تی تر روزنامه ها از روزنامه بیرون پرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Sunday Observer had a headline saying, "Pop Star Arrested on Drugs Charges".
[ترجمه گوگل]ساندی آبزرور تیتری داشت: «ستارۀ پاپ به اتهام مواد مخدر دستگیر شد» [ترجمه ترگمان]ناظر روز یکشنبه عنوانی را داشت که می گفت: \" ستاره پاپ با اتهامات مواد مخدر دستگیر شد \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They ran the story under the headline 'Home at last!'.
[ترجمه گوگل]آنها این داستان را با عنوان "بالاخره خانه!" [ترجمه ترگمان]سرانجام داستان را زیر تی تر روزنامه خواندند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The engagement of the two tennis stars made headline news.
[ترجمه گوگل]نامزدی دو ستاره تنیس خبرساز شد [ترجمه ترگمان]نامزدی دو ستاره تنیس در تی تر اخبار قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The headline read 'Judge raps police'.
[ترجمه گوگل]تیتر این بود "قاضی رپ پلیس" [ترجمه ترگمان]این تی تر، قاضی پرونده قاضی را قرائت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The news was blazed in headline of the newspaper.
[ترجمه گوگل]این خبر در تیتر یک روزنامه منتشر شد [ترجمه ترگمان]این خبر در تی تر روزنامه شعله ور شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Daily Gazette ran a story under the headline "Pope's Last Words".
[ترجمه گوگل]روزنامه دیلی گازت مطلبی را با عنوان «آخرین سخنان پاپ» منتشر کرد [ترجمه ترگمان]روزنامه دیلی Gazette داستانی را تحت عنوان \"آخرین کلمات پاپ\" به چاپ رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. 'President's marriage really over' ran the headline in a national newspaper.
[ترجمه گوگل]«ازدواج رئیس جمهور واقعاً تمام شد» تیتر یک روزنامه ملی بود [ترجمه ترگمان]ازدواج رئیس جمهور واقعا تی تر روزنامه ملی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A newspaper headline caught his attention.
[ترجمه دیانا] عنوان آن روزنامه نظرش را جلب کرد
|
[ترجمه گوگل]تیتر یک روزنامه توجه او را جلب کرد [ترجمه ترگمان]تی تر روزنامه ای توجهش را جلب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. 'Ten shot dead by gunmen,' ran the newspaper headline.
[ترجمه گوگل]تیتر این روزنامه بود: ده نفر به ضرب گلوله افراد مسلح کشته شدند [ترجمه ترگمان]ده عکس که توسط افراد مسلح به ضرب گلوله کشته شد تی تر روزنامه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Thus, getting a well thought out head line is the best strategy of attracting the interest of the audience.
[ترجمه گوگل]بنابراین، داشتن یک خط سر به خوبی فکر شده بهترین استراتژی برای جلب علاقه مخاطبان است [ترجمه ترگمان]بنابراین، گرفتن یک خط فکری به خوبی بهترین استراتژی برای جلب توجه مخاطب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The rigging consists of a ball head line cup, a clamping piece and an O ring.
[ترجمه گوگل]ریگینگ از یک فنجان خط سر توپ، یک قطعه گیره و یک حلقه O تشکیل شده است [ترجمه ترگمان]طناب ها شامل یک فنجان سر توپ، یک گیره مهار و یک حلقه O است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Meanwhile, the tube water head line drawn by the computer makes the graphic result clear.
[ترجمه گوگل]در همین حال، خط سر لوله که توسط کامپیوتر کشیده شده است، نتیجه گرافیکی را واضح می کند [ترجمه ترگمان]در همین حال، خط لوله آبی لوله ای که توسط کامپیوتر کشیده می شود باعث می شود که نتیجه گرافیکی واضح باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The slogan(head line and base line) is the "soul" of a written advertisement.
[ترجمه گوگل]شعار (خط سر و خط مبنا) "روح" یک تبلیغ مکتوب است [ترجمه ترگمان]شعار (خط سر و خط پایه)\"روح\" یک تبلیغ کتبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The head line represents intelligence - people with a long head line are said to have an excellent memory, while those with a short one are very intelligent.
[ترجمه گوگل]خط سر نشان دهنده هوش است - گفته می شود افرادی که خط سر بلند دارند حافظه عالی دارند، در حالی که کسانی که خط سرشان کوتاه است بسیار باهوش هستند [ترجمه ترگمان]گفته می شود که خط سر نمایانگر اطلاعاتی است - افرادی که خطوط سری بلندی دارند و حافظه بسیار خوبی دارند، در حالی که افراد دارای یک خط کوتاه بسیار باهوش هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. A leading New York newspaper published the story with the head line—Fire Buff Barred from Blaze.
[ترجمه گوگل]یکی از روزنامه های برجسته نیویورک این داستان را با تیتر «Fire Buff Barred from Blaze» منتشر کرد [ترجمه ترگمان]یک روزنامه نیویورکی، داستان را با خط سر، Fire Buff از Blaze منتشر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The program has a certain reference value for the value of the transition fillet of intersection of the structure of the pump head line.
[ترجمه گوگل]این برنامه دارای یک مقدار مرجع مشخص برای مقدار فیله انتقال از تقاطع ساختار خط سر پمپ است [ترجمه ترگمان]این برنامه دارای یک مقدار مرجع خاص برای ارزش of گذر از تقاطع خطوط سر پمپ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. Two Critical concepts involved in direct current ice-melting technique of high voltage over head line, the least ice-melting current and the max allowed current was presented.
[ترجمه گوگل]دو مفهوم مهم درگیر در تکنیک ذوب یخ جریان مستقیم ولتاژ بالا روی خط اصلی، کمترین جریان ذوب یخ و حداکثر جریان مجاز ارائه شد [ترجمه ترگمان]دو مفهوم بحرانی که در جریان مستقیم جریان آب - ذوب بالای خط جریان دارند، حداقل جریان آب و حال ذوب و حداکثر جریان مجاز ارایه شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Rumors, scandals, talking about porn on the first page head line.
[ترجمه گوگل]شایعات، رسوایی ها، صحبت در مورد پورن در صفحه اول صفحه اول [ترجمه ترگمان]شایعات، رسوایی، صحبت درباره فیلم سکسی در صفحه اول [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. In this paper, the mechanism of producing grip- force between the press- connect- tubes in the over- head line has been analyzed based on the metal press-distortion theory.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، مکانیسم تولید نیروی گیره بین پرس-لوله-اتصال-لوله در خط بالای سر بر اساس تئوری پرس-اعوجاج فلزی تحلیل شده است [ترجمه ترگمان]در این مقاله، مکانیزم تولید نیرو بین لوله های اتصال - اتصال در خط بالای سر براساس تیوری اغتشاش - تحریف فلزات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. K - week chart shows that gold spot at this week's big bare head Line.
[ترجمه گوگل]نمودار K - هفته آن نقطه طلا را در خط بزرگ این هفته نشان می دهد [ترجمه ترگمان]نمودار K - هفته ای نشان می دهد که نقطه طلایی در بالای خط سر برهنه این هفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page
عنوان سرصفحه روزنامه (اسم)
headline
تخصصی
[ریاضیات] سرمقاله، تیتر
انگلیسی به انگلیسی
• title, large type at the beginning of an article give a title to, provide with a headline; mention in a title; publicize, feature a headline is the title of a newspaper story, printed in large letters. the headlines are also the main points of the news which are read on radio or television.
پیشنهاد کاربران
تیترهای خبری روزنامه ( به صورت مختصر و چند کلمه ایی )
خبرساز شدن
۱. ( روزنامه ) عنوان. تیتر ۲. ( بصورت جمع ) سرخط اخبار. اهم اخبار ۳. سر صفحه / ۱. عنوان گذاشتن ۲. تیتر کردن. با تیتر درشت نوشتن ۳. ( نمایش تلوزیونی ) نقش اصلی را به عهده داشتن مثال: a front - page headline عنوان و تیتر صفحه اول ( روزنامه )
بالاترین حد ، رکورد، اصلی
عنوان خبر / سرخط مثال: The headline of the newspaper caught my attention. سرخط روزنامه توجه من را جلب کرد.
headline inflation تورم براساس کل شاخص قیمت مصرف کننده
اصلی
کلیدی
to appear as the main performer or band in a show مهمترین اجرای یه نمایش که شامل گروهی از بندها یا اجراکننده هاست رو انجام دادن