heading

/ˈhedɪŋ//ˈhedɪŋ/

معنی: سرنامه، عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ
معانی دیگر: سرتیتر، (بخشی از یک موضوع) بخش، قسمت، طبقه بندی، جهت حرکت (هواپیما یا کشتی و غیره)، سویش، مسیر، تاری  ونشانی نویسنده کاغذ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a word, phrase, or the like at the top or front of a piece of writing; title; caption.
مشابه: title

(2) تعریف: the direction in which a ship or aircraft is moving.

(3) تعریف: in aeronautics, the direction an aircraft is pointing, expressed as the angle between the aircraft's axis and magnetic north.

جمله های نمونه

1. troops heading toward the front
سربازانی که به طرف جبهه می رفتند

2. he is heading for trouble
به اشکال بر خواهد خورد.

3. i am heading home
من عازم منزل هستم.

4. we are heading into a storm
ما داریم به سوی توفان می رویم.

5. the company was heading toward its final decline
شرکت به سوی افول محرز خود در حرکت بود.

6. he changed his article's heading
او عنوان مقاله ی خود را عوض کرد.

7. They detoured around the traffic jam by heading south.
[ترجمه مهاجری] آنها با حرکت به سمت جنوب، ترافیک را دور زدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها با حرکت به سمت جنوب، اطراف ترافیک را منحرف کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با رفتن به سمت جنوب، در اطراف مربای ترافیک پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Heading away from the mountains, I soon found an easier path leading downhill to the village.
[ترجمه گوگل]با دور شدن از کوه ها، به زودی مسیر آسان تری را پیدا کردم که به سمت پایین روستا می رفت
[ترجمه ترگمان]به زودی از کوه ها به راه افتادم و خیلی زود راه باریکی را پیدا کردم که به سوی دهکده هدایت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The coach driver made several pickups before heading for the airport.
[ترجمه مکرم روحی پور] راننده اتوبوس قبل از رفتن به فرودگاه چند نفر را سوار کرد
|
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس قبل از رفتن به فرودگاه چندین بار پیکاپ کرد
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس قبل از رفتن به فرودگاه چندین وانت را سوار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Union leaders are heading for victory in their battle over workplace rights.
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه به سوی پیروزی در نبرد خود بر سر حقوق محل کار پیش می روند
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه برای پیروزی در مبارزه خود بر سر حقوق کار در حال حرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They're heading for disaster if they're not careful.
[ترجمه گوگل]آنها اگر مراقب نباشند به سمت فاجعه پیش می روند
[ترجمه ترگمان]اگر احتیاط نکنن دارن به سمت بلا حرکت می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ship was heading for Cuba.
[ترجمه گوگل]کشتی عازم کوبا بود
[ترجمه ترگمان]کشتی عازم کوبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is the world heading for disaster?
[ترجمه گوگل]آیا جهان به سمت فاجعه پیش می رود؟
[ترجمه ترگمان]دنیا داره به سمت فاجعه میره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've told him that he's heading for trouble, but he doesn't listen - it's just water off a duck's back.
[ترجمه گوگل]من به او گفته ام که او به دردسر می افتد، اما او گوش نمی دهد - فقط آب از پشت یک اردک است
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که به دردسر افتاده است، اما گوش نمی دهد - فقط آب از پشت یک اردک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sand boat was heading inshore.
[ترجمه گوگل]قایق شنی به سمت ساحل می رفت
[ترجمه ترگمان]قایق شنی به طرف ساحل نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرنامه (اسم)
address, superscription, heading, letterhead

عنوان (اسم)
way, address, cause, reason, motive, head, excuse, manner, title, superscription, heading, caption, headline, pretext, method, capitulary, fashion, salvo, lemma

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

عنوان گذاری (اسم)
heading

باسرتوپ زدن (اسم)
heading

تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ (اسم)
heading

تخصصی

[عمران و معماری] دالان شناسایی
[کامپیوتر] سر فصل، عنوان .
[زمین شناسی] عنوان، سمت ،نقب زنی، رگه بالای گالری . سطح درونی یا مسیر هوا که در معدن هدایت می شود .
[ریاضیات] در ابتدا
[معدن] تونل پیشاهنگ (حفر چاه و تونل)
[آب و خاک] عنوان

انگلیسی به انگلیسی

• title, headline; flight direction
a heading is the title of a piece of writing, written or printed at the top of it.

پیشنهاد کاربران

Heading :
جهت یا مسیری که چیزی در امتداد آن حرکت می کند یا در امتداد آن قرار دارد . . .
موقعیت
[کشاورزی و باغبانی]
سَربَرداری ، نوک بَرداری ، نوک گیری
Going
سرآغاز
طراحی وب: سرفصل
شلیک
مترادف با shoot
Heading line:خط شلیک
سرفصل
"شاخ" یا "بالاترین نقطه" مثل : heading north of the America یعنی شاخ شمال آمریکا
سربرگ
در زراعت
تشکیل گل آذین و گل ( سنبله و پانیکول )
در فوتبال به معنی" زدن سر به توپ" میباشد.
قدرت سر زنی
سر تیتر

به سمت جایی کله کردن
عنوان - در راس
اگر فعل باشد :به سویی حرکت کردن
عنوان ، سرفصل
۱. عنوان، سرمقاله، سرتیتر
۲. عازم، عازم جایی مشخص بودن
مثلا:
Harry and Meghan may be heading to Canada
هری و مگان ممکن است عازم کانادا شوند
سینه کار
Heading=going
رفتن در مسیر مشخص
پیش رو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس