headboard

/ˈhedˌbɔːrd//ˈhedbɔːd/

معنی: بالین
معانی دیگر: تخته ی سر (مثلا تخته ای که به طور عمود در بالای تختخواب قرار دارد)، تخته ی بالا تختی، تخته ای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an upright board or panel that forms the head of something, esp. of a bed.

جمله های نمونه

1. She pushed him against the headboard.
[ترجمه گوگل]او را به تخته سر هل داد
[ترجمه ترگمان]او را به کنار تخت هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A commemorative headboard will be carried featuring the Taunton 150 logo and the train leaves Bishops Lydeard at 1
[ترجمه گوگل]تابلوی یادبودی با آرم Taunton 150 حمل می‌شود و قطار از Bishops Lydeard در 1 حرکت می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک تخت یادبود به همراه Taunton ۱۵۰ نمایش داده خواهد شد و قطار Bishops را در ساعت ۱ ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even the headboard, there in the middle.
[ترجمه گوگل]حتی تخته سر، آنجا وسط
[ترجمه ترگمان]حتی بالای سر هم در وسط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I leaned back against the headboard and thought.
[ترجمه گوگل]به پشت سرم تکیه دادم و فکر کردم
[ترجمه ترگمان]به تخت تکیه دادم و فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Strangely, one of the spars from the bed's headboard seemed to be missing.
[ترجمه گوگل]عجیب به نظر می رسید که یکی از اسپارهای روی تختخواب گم شده باشد
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی، یکی از تیرک افقی روی تخت تخت ظاهرا گم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or make one using a headboard kit from Cover Up and cover it with fabric.
[ترجمه گوگل]یا با استفاده از کیت تخته سر از Cover Up یکی درست کنید و روی آن را با پارچه بپوشانید
[ترجمه ترگمان]یا استفاده از یک کیت بالای تخت را از روی جلد انجام دهید و آن را با پارچه بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One evening I leaned against the headboard on Skyler's bed, arms around him.
[ترجمه گوگل]یک روز عصر به تخت خواب اسکایلر تکیه دادم و دستانش را دور او انداختم
[ترجمه ترگمان]یک شب من به تخت تکیه دادم و روی تخت اسکایلر تکیه دادم و بازوانش را دور او حلقه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may hit your head against the headboard, har har har.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است سر خود را به تخته سر بزنید، har har har
[ترجمه ترگمان]می تونی به بالای سر تو ضربه بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your head is knocking the headboard and you feel it might blow off?
[ترجمه گوگل]سر شما در حال ضربه زدن به تخته سر است و احساس می کنید ممکن است منفجر شود؟
[ترجمه ترگمان]سرت داره روی تخته ضربه میزنه و فکر می کنی ممکنه منفجر بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Consider just using a headboard to eliminate hard edges at the foot of the bed.
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن لبه های سخت در پای تخت، فقط از یک تخته سر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]فقط استفاده از یک تخته بالای تخت برای از بین بردن لبه های سخت در پای تخت را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A day bed conversion guard rail, full size headboard & footboard complete the bed.
[ترجمه گوگل]یک نرده محافظ تبدیل تختخواب روز، تخته سر و پادری سایز کامل تخت را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]یک تشک مخصوص حمل و نقل در یک روز روی تخت با اندازه کامل بالای تخت قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. photo above: The headboard for this bed is actually a cool wickery folding screen found at an antique store and then mounted on the wall.
[ترجمه گوگل]عکس بالا: سر تخت این تخت در واقع یک صفحه تاشو حصیری است که در یک فروشگاه عتیقه فروشی یافت می شود و سپس روی دیوار نصب می شود
[ترجمه ترگمان]عکس بالا: بالای تخت برای این تخت یک صفحه تاشو از wickery است که در یک فروشگاه قدیمی یافت می شود و سپس روی دیوار نصب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her back rested against the headboard.
[ترجمه گوگل]پشتش به تخته سر تکیه داده بود
[ترجمه ترگمان]پشتش به تخت تکیه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. ANN: (lying against the headboard, smiling as she hears distant music coming in through the window) Listen.
[ترجمه گوگل]ANN: (دراز کشیده روی تخته سر، با شنیدن صدای موسیقی دور از پنجره لبخند می زند) گوش کنید
[ترجمه ترگمان]ANN: (در حالی که صدای موسیقی دوری را می شنود که از پنجره وارد می شود)لبخند می زند و لبخند می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His head was slumped against a leather strap chained to the headboard of the king-size bed in the sparsely furnished living room.
[ترجمه گوگل]سرش به یک بند چرمی که با زنجیر به سر تخت کینگ در اتاق نشیمن کم مبله بسته شده بود فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]سرش روی یک تسمه چرمی خم شده بود و به تخته سنگی که در اتاق نشیمن پراکنده بود زنجیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالین (اسم)
bedhead, bedside, headboard

انگلیسی به انگلیسی

• board at the head of a bed
a headboard is an upright board at the end of a bed where your head is.

پیشنهاد کاربران

سر تخت یا تاج تخت
We use the preposition "above" to describe the space over the headboard.
تخته یا قسمت پشتی تخت که تکیه گاه داره و گاهی تزئینی هم هست.
مثال: Headboard چوبی تخت حس کلاسیک تری به اتاق داده.
تاج تخت ( قسمت بالای تختخواب ) اسم
"The headboard was made of wood. "
تاج تخت واژه ی مصوب هست
نه سر تخت
headboard ( n ) ( hɛdbɔrd ) =the vertical board at the end of a bed where you put your head
headboard
سر تخت
بالا تختی
تخته ای که به طور عمود و در پشت سر به تختخواب می چسبد.
تاج تخت