اسم ( noun )
• (1) تعریف: a pain in the head.
• مشابه: migraine
• مشابه: migraine
- I usually take aspirin when I have a headache.
[ترجمه مانی] معمولا وقتی سر درد دارم آسپرین میخورم|
[ترجمه گوگل] من معمولا در هنگام سردرد آسپرین مصرف می کنم[ترجمه ترگمان] وقتی سردرد دارم معمولا آسپرین می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- An intense headache often accompanies the flu.
[ترجمه مانی] سردرد شدید اغلب همراه با آنفولانزا می آید|
[ترجمه گوگل] سردرد شدید اغلب با آنفولانزا همراه است[ترجمه ترگمان] درد شدید اغلب همراه با آنفولانزا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Would you stop making that noise? You're giving me a headache!
[ترجمه مانی] میشه سر و صدا نکنید ؟ سرو صدا باعث سردرد من میشه|
[ترجمه فرید] آیا سر و صدا را متوقف می کنید شما به من احساس سردرد می دهید!|
[ترجمه Hosna] میشه سر و صدا نکنید؟ با اینکار باعث سردرد من میشید.|
[ترجمه گوگل] آیا آن صدا را متوقف می کنی؟ داری سردردم میکنی![ترجمه ترگمان] میشه اینقدر سر و صدا نکنی؟ داری سرم درد می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) an annoying or troublesome person or thing.
• مترادف: pain
• مشابه: bother, nuisance, peeve, pest, trial
• مترادف: pain
• مشابه: bother, nuisance, peeve, pest, trial
- He can be a real headache when he's in one of his moods.
[ترجمه گوگل] او زمانی که در یکی از حالات روحی خود باشد می تواند یک سردرد واقعی باشد
[ترجمه ترگمان] وقتی در یکی از moods باشد می تواند سردرد واقعی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی در یکی از moods باشد می تواند سردرد واقعی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Filling out these forms is such a headache!
[ترجمه گوگل] پر کردن این فرم ها خیلی دردناک است!
[ترجمه ترگمان] پر کردن این فرم ها دردسر بزرگی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پر کردن این فرم ها دردسر بزرگی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید