head up
تخصصی
پیشنهاد کاربران
1 -
mainly US
head something up
to lead or control a group, part of a company, etc/ to lead or control a group
عمدتاً انگلیسی بریتانیایی
هدایت یا کنترل کردن یک گروه، بخشی از یک شرکت و غیره
... [مشاهده متن کامل]
He headed up a Miami - based legal team.
He was approached to head up Barclays' investment banking business.
2 -
FINANCE, STOCK MARKET
if share prices, currencies, etc. head up, they increase in value
مالی، بازار سهام
اگر قیمت سهام، ارز و غیره بالا رود، ارزش آنها افزایش می یابد
Big oil company suppliers are warning that prices are heading up further.
عمدتاً انگلیسی بریتانیایی
هدایت یا کنترل کردن یک گروه، بخشی از یک شرکت و غیره
... [مشاهده متن کامل]
2 -
مالی، بازار سهام
اگر قیمت سهام، ارز و غیره بالا رود، ارزش آنها افزایش می یابد
حواست باشه
بالا رفتن
جنگیدن با کسی به صورت تک به تک بدون دخالت دیگران
عصبانی و گیج بودن
تخلیه کردن با تمام سرعت
آماده شدن برای سکس
عصبانی و گیج بودن
تخلیه کردن با تمام سرعت
آماده شدن برای سکس
بیرون رفتن
در ماشین های جدید ، این آپشن هست به معنی نمایشگر بالا. یا نمایشگر رو شیشه جلو ماشین هست
در راس امور ( یا برنامه ای چیزی ) قرار داشتن
در فوتبال یا بسکتبال موقع حمله حریف . . در حالت اخطار گفتن ، حواستون باشه ,
حواس جمع
سرپرستی کردن
مسئول بودن
هدایت کردن، انطباق دادن، سازگار کردن
مراقبت کردن، کنترل کردن، تحت کنترل گرفتن، مواظب بودن، تحت نظر گرفتن
برو بالا ( عامیانه )
در اصطلاح=حواستو جمع کن
مواظب باش - حواست باشد
[نمایشگر]
بالا سر ، بالا سری
بالا سر ، بالا سری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)