head nurse

جمله های نمونه

1. The head nurse was reduced to ordinary nurse due to malpractice.
[ترجمه گوگل]سرپرستار به دلیل قصور به پرستار عادی تقلیل یافت
[ترجمه ترگمان]پرستار به خاطر معالجه اشتباه به پرستار معمولی تنزل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The head nurse, whose name was Hatae, made a strong impression on me.
[ترجمه گوگل]سرپرستار که نامش هاتاه بود، تاثیر زیادی روی من گذاشت
[ترجمه ترگمان]پرستار سر که نامش Hatae بود تاثیر شدیدی بر من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Joan Carrier; the head nurse, parted the onlookers, marched into the room and stood over the table.
[ترجمه گوگل]جوآن کریر; سرپرستار، تماشاگران را از هم جدا کرد، به داخل اتاق رفت و بالای میز ایستاد
[ترجمه ترگمان]Joan Carrier؛ سر پرستار، تماشاگران را از هم جدا کرد، وارد اتاق شد و روی میز ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The head nurse helped him carry out the operation.
[ترجمه گوگل]سرپرستار در انجام عمل به او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]پرستار رئیس به او کمک کرد تا عملیات را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I already understood from the head nurse those Connie had died at 11 A.
[ترجمه گوگل]من قبلاً از سرپرستار فهمیدم که کانی در ساعت 11 مرده است
[ترجمه ترگمان]من از همان پرستاری که کنی در ۱۱ سالگی مرده بود درک کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The head nurse reported that the patient had converted to normal heart rhythm.
[ترجمه گوگل]سرپرستار گزارش داد که بیمار به ریتم قلب طبیعی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]پرستار رئیس گزارش داد که بیمار به ریتم عادی قلب تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He worked his way up to become the head nurse.
[ترجمه گوگل]او راه خود را ادامه داد تا سرپرستی شود
[ترجمه ترگمان]او راه خود را برای رسیدن به دایه خانه بکار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Competition for head nurse position starts a new system for nursery.
[ترجمه گوگل]رقابت برای سمت سرپرستار، سیستم جدیدی را برای مهدکودک آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]رقابت برای پست پرستار، سیستم جدیدی را برای مهد کودک آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The head nurse or the asker prepaired questions previously and controlled training time reasonablely.
[ترجمه گوگل]سرپرستار یا سوال کننده سوالات را از قبل آماده کرده و زمان آموزش را به طور منطقی کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]پرستار رئیس یا the سوالات مربوط به دوره آموزشی قبل و بعد از ظهر را تحت کنترل داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inside I saw the head nurse ,[sentence dictionary] who said Miss Barkley was on duty.
[ترجمه گوگل]در داخل، سرپرستار [فرهنگ جملات] را دیدم که گفت خانم بارکلی در حال انجام وظیفه است
[ترجمه ترگمان]از داخل، پرستار سر پرستار رو دیدم که گفت \"میس بارکلی\" در حال انجام وظیفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. S: How does a head nurse su ort the primary nurse?
[ترجمه گوگل]س: یک سرپرستار چگونه از پرستار اولیه حمایت می کند؟
[ترجمه ترگمان]س: پرستار کودک چه طور پرستار اولیه را معاینه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I already knew from the head nurse that Connie had died at 11 am.
[ترجمه گوگل]من قبلاً از سرپرستار می دانستم که کانی در ساعت 11 صبح مرده است
[ترجمه ترگمان]من از همان پرستاری که کانی در ساعت ۱۱ مرده بود خبر داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ability and level of the head nurse is the factor of the quality of nurse.
[ترجمه گوگل]توانایی و سطح سرپرستار عامل کیفیت پرستار است
[ترجمه ترگمان]توانایی و سطح پرستار سر عامل کیفیت پرستار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tears conquer the face of the bossy head nurse.
[ترجمه گوگل]اشک بر چهره سرپرستار مسلط می شود
[ترجمه ترگمان]اشک، صورت پرستار رئیس را فتح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• chief nurse, woman in charge of nursing in a medical institution

پیشنهاد کاربران

head - nurse ( پزشکی )
واژه مصوب: سرپرستار
تعریف: پرستار مسئول ادارۀ بخش در بیمارستان یا درمانگاه

بپرس