haziness


تیرگی، مه گرفتگی، گیجی، ابهام

جمله های نمونه

1. In the damp haziness, the route seemed sinister, and not as pleasant as the previous day's walk.
[ترجمه گوگل]در مه‌آلودگی نمناک، مسیر شوم به نظر می‌رسید و به اندازه پیاده‌روی روز قبل خوشایند نبود
[ترجمه ترگمان]داخل اتاق داخل و بیرون، مسیر به نظر مشئوم می رسید، و نه به آن اندازه که روز پیش پیاده روی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A pronounced haziness may signify spoilage, while brilliant, clear or dull wines are generally sound.
[ترجمه گوگل]تیرگی شدید ممکن است به معنای فساد باشد، در حالی که شراب های درخشان، شفاف یا کسل کننده معمولاً سالم هستند
[ترجمه ترگمان]یک ابهام مشخص ممکن است نشانه فساد باشد، در حالی که شراب های درخشان، روشن یا مات به طور کلی صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It assumes the form of an inkling whose haziness will progressively dissipate as further poetic efforts are made successfully.
[ترجمه گوگل]شکل تفکری را به خود می گیرد که با موفقیت تلاش های شاعرانه بیشتر، مه آلود بودن آن به تدریج از بین می رود
[ترجمه ترگمان]این به شکل یک اشاره فرض می شود که ابهام آن به تدریج به عنوان تلاش های شاعرانه بیشتری از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No more tears, but full of haziness .
[ترجمه گوگل]دیگر اشک نیست، اما پر از گیجی
[ترجمه ترگمان]نه اشک بیشتر، اما پر از haziness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Body language is a means of nonverbal communication often found in the communication of mankind. Its characteristics are implication?haziness and humor.
[ترجمه گوگل]زبان بدن وسیله ای برای ارتباط غیرکلامی است که اغلب در ارتباطات انسان ها یافت می شود ویژگی‌های آن عبارتند از: گیجی و شوخ طبعی
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی وسیله ای برای ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط بشر یافت می شود مشخصات آن مفهوم است؟ سردرگمی و شوخ طبعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is going to take clearing of this haziness for investors to back this stock.
[ترجمه گوگل]برای اینکه سرمایه گذاران از این سهام حمایت کنند، این ابهام از بین می رود
[ترجمه ترگمان]قرار است این شرکت پاک سازی این خطر را برای سرمایه گذاران انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nuclear sclerosis appears as a bilateral bluish-grey haziness at the nucleus, or center of the lens.
[ترجمه گوگل]اسکلروز هسته ای به صورت یک تیرگی دو طرفه خاکستری مایل به آبی در هسته یا مرکز عدسی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]sclerosis هسته ای به صورت یک ابهام به رنگ آبی - خاکستری در هسته یا مرکز لنز ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Medial and lateral collateral ligament injuries in 28 cases demonstrated hyperintensity on T 2WI, thickening in shape and marginal haziness.
[ترجمه گوگل]صدمات رباط جانبی داخلی و جانبی در 28 مورد، افزایش شدت در T 2WI، ضخیم شدن شکل و تیرگی حاشیه را نشان داد
[ترجمه ترگمان]medial و آسیب های جانبی جانبی جانبی در ۲۸ مورد، hyperintensity را در T [ ۲ ] نشان دادند که در شکل و ابهام حاشیه ای thickening
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another is presbyopia which is identified as one suffering in haziness even at arms length of the material that can be tweaked by bifocal classification .
[ترجمه گوگل]دیگری پیرچشمی است که به عنوان فردی مبتلا به تیرگی حتی در طول بازوهای مواد است که می تواند با طبقه بندی دو کانونی اصلاح شود
[ترجمه ترگمان]دیگری presbyopia است که به عنوان یک درد در ابهام و حتی در طول آغوش موادی که می تواند از طریق طبقه بندی bifocal، مورد بررسی قرار گیرد، شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So as to make the modernization come out of haziness .
[ترجمه گوگل]به طوری که مدرنیزاسیون را از ابهام بیرون بیاوریم
[ترجمه ترگمان]پس برای اینکه نوین سازی تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other sleep-altering factors such as depression, chronic diseases, or various medications — which the study didn't account for — can also lead to memory loss or mental haziness.
[ترجمه گوگل]سایر عوامل تغییر دهنده خواب مانند افسردگی، بیماری های مزمن یا داروهای مختلف - که در این مطالعه به حساب نیامده است - نیز می توانند منجر به از دست دادن حافظه یا گیجی ذهنی شوند
[ترجمه ترگمان]دیگر عوامل تغییر خواب مانند افسردگی، بیماری های مزمن و یا داروهای مختلف - که مطالعه آن ها را به حساب نمی آورد - می تواند منجر به از دست رفتن حافظه یا ابهام ذهنی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Body language is a means of nonverbal communication of mankind. Its characteristics are implication, haziness and humor.
[ترجمه گوگل]زبان بدن وسیله ارتباط غیرکلامی انسان است ویژگی های آن دلالت، گیجی و شوخ طبعی است
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی وسیله ای برای ارتباط غیر کلامی افراد است ویژگی های آن مفهوم، ابهام و شوخ طبعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It will be tough work, hampered by decades of haziness over where boundaries lie.
[ترجمه گوگل]این کار سختی خواهد بود که با چندین دهه ابهام در مورد جایی که مرزها قرار دارند، با مشکل مواجه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این کار سخت خواهد بود و تا چند دهه ابهام در جایی که مرزه ای آن دروغ می گویند، مختل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Body language is a means of nonverbal communication that is often found in the communication of mankind. It has characteristics of implication, haziness and humor.
[ترجمه گوگل]زبان بدن وسیله ای برای ارتباط غیرکلامی است که اغلب در ارتباطات انسان ها یافت می شود دارای ویژگی های ضمنی، گیجی و شوخ طبعی است
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی ابزار ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانی یافت می شود این بیماری دارای ویژگی of، ابهام و طنز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] شیرگون شدن

انگلیسی به انگلیسی

• fogginess, mistiness; vagueness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : haziness
✅️ صفت ( adjective ) : hazy
✅️ قید ( adverb ) : hazily
blur
flou. in french

بپرس