haw

/ˈhɒ//hɔː/

معنی: گیر کردن، پرچین، درنگ، کویج، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک، گله گوسفند و غیره، محوطه، حصار، من من کردن، دست چپ رفتن، به دست چپ رفتن، دست چپ بردن
معانی دیگر: مخفف: وابسته به هاوایی، (گیاه شناسی) رجوع شود به: hawthorn، (در فرمان دادن به اسب و گاو و غیره) برو دست چپ !، چپ !، (هنگام سخن) من من کردن (معمولا به صورت: hem and haw حرف خود را قورت دادن و من من کردن)، (جانورشناسی)شامه ی پرک (پلک سوم در چشم برخی جانوران) (nictitating membrane هم می گویند)، چیز بی ارزش، گیردرصحبت، فرمان حرکت به یک دسته یاتیم دادن، به د

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the fruit of a hawthorn bush or tree.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: haws, hawing, hawed
• : تعریف: to pause or stumble in speaking, or make a noise indicating a pause or stumble.

- She hemmed and hawed and finally admitted the truth.
[ترجمه گوگل] او به هم زد و هول کرد و در نهایت حقیقت را پذیرفت
[ترجمه ترگمان] او خودش را جمع و جور کرد و بالاخره حقیقت را اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a stumble or pause in speaking, or a noise indicating such a pause.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: turn left! (used as a command to a draft animal). (Cf. gee
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: haws, hawing, hawed
• : تعریف: to turn or pull to the left. (Cf. gee

جمله های نمونه

1. Look at the plebs! Getting all muddy! Haw haw haw!
[ترجمه گوگل]به plebs نگاه کنید! همه گل آلود شدن! هاو هاو!
[ترجمه ترگمان]توده را نگاه کنید! همه گل آلود شدن! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها! ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tim hemmed and hawed, but finally told his boss the truth.
[ترجمه گوگل]تیم لبه زد و هول کرد، اما بالاخره حقیقت را به رئیسش گفت
[ترجمه ترگمان]تیم با من و من سر و صدا کرد، اما بالاخره حقیقت را به رئیسش گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We hummed and hawed for weeks before deciding to buy the house.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه تصمیم بگیریم خانه را بخریم، هفته‌ها زمزمه می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]چند هفته قبل از اینکه تصمیم بگیریم خونه رو بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He hemmed and hawed around and didn't tell me what I wanted to know.
[ترجمه گوگل]حلقه زد و دور و برم چرخید و چیزی را که می خواستم بدانم به من نگفت
[ترجمه ترگمان]او به اطراف نگاه کرد و از من خواست چیزی را که می خواستم بدانم به من نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We hummed and hawed for months before actually deciding to buy the house.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه واقعاً تصمیم به خرید خانه بگیریم، ماه‌ها زمزمه می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]ماه ها پیش از اینکه تصمیم گرفته بودیم خونه رو بخریم یه چیزی زمزمه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He began to hem and haw when I asked about his wife.
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد همسرش پرسیدم شروع کرد به سجاف کردن
[ترجمه ترگمان]وقتی راجع به همسرش سوال کردم شروع به خندیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hemmed, he hawed, he guffawed.
[ترجمه گوگل]سجاف می کرد، هول می کرد، غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]قاه قاه خندید و قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Well, according to Mummy Hawn, at 33 Chris is too old for her daughter.
[ترجمه گوگل]خب، طبق گفته مومی هاون، کریس در 33 سالگی برای دخترش خیلی پیر است
[ترجمه ترگمان]خوب، طبق گفته های مامان جان، در سن ۳۳ سالگی برای دخترش خیلی قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They hemmed and hawed and fiddled with the data, and called for more aid and more research.
[ترجمه گوگل]آن‌ها داده‌ها را به هم زدند و دست به دست هم دادند و خواستار کمک‌های بیشتر و تحقیقات بیشتر شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها hemmed و hawed را محاصره کردند و با داده ها بازی کردند و درخواست کمک بیشتر و تحقیقات بیشتر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Floyd hemmed and hawed when he was asked to introduce himself.
[ترجمه گوگل]وقتی از او خواسته شد که خود را معرفی کند، فلوید هجوم آورد و هول کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی خواست خود را معرفی کند، فلوید و من را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The clarification of haw juice by means of chitosan was studied.
[ترجمه گوگل]شفاف‌سازی آب زغال اخته با استفاده از کیتوزان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]clarification ها با استفاده از کیتوزان مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adding the suitable quantity juice of opuntia dillenii haw in the process of producing beer, we study and produce a new type of beer with healthy function.
[ترجمه گوگل]با افزودن مقدار مناسب آبجو از opuntia dillenii haw در فرآیند تولید ماءالشعیر، نوع جدیدی از آبجو با عملکرد سالم را مطالعه و تولید می کنیم
[ترجمه ترگمان]با اضافه کردن مقدار مناسب آب تولید آبجو در فرآیند تولید آبجو، ما به مطالعه و تولید نوع جدیدی از آبجو با عملکرد سالم می پردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The present invention relates to a haw, jujube and wolfberry fruit drink, which is a nourishing drink using haw juice as main liquor.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر مربوط به نوشیدنی میوه زال، عناب و گرگ است که یک نوشیدنی مغذی با استفاده از آب زغال اخته به عنوان مشروب اصلی است
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به a، jujube و wolfberry میوه مربوط می شود که به عنوان نوشیدنی اصلی از آب و فاضلاب استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Haw can he get by on such low wages?
[ترجمه گوگل]او چگونه می تواند با چنین دستمزدهای کم زندگی کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او می تواند با چنین دست مزد پست و پست به آنجا برسد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیر کردن (اسم)
haw

پرچین (اسم)
paling, fence, hedge, haw, riveting, palisade

درنگ (اسم)
pause, halt, hesitance, hesitancy, hesitation, haw, tarry, tarriance

کویج (اسم)
haw

کیالک (اسم)
hawthorn, haw

میوه ولیک (اسم)
haw

ملاولیک (اسم)
haw

گله گوسفند و غیره (اسم)
haw

محوطه (اسم)
close, run, lot, compound, ambit, precinct, enclosure, square, haw, garth

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

من من کردن (فعل)
murmur, maunder, fumble, mutter, chunter, haw, mumble

دست چپ رفتن (فعل)
haw

به دست چپ رفتن (فعل)
haw

دست چپ بردن (فعل)
haw

انگلیسی به انگلیسی

• fruit of the hawthorn tree or shrub
make a stammering sound, hesitate while speaking
to the left! (command given to draft animals)
haws are the red berries produced by hawthorn trees in autumn.
writers sometimes use `haw haw' to show that one of their characters is laughing, especially in a rather unpleasant or superior way.
haw is used as a verb only in the expression `to hum and haw'; see hum.

پیشنهاد کاربران

بپرس