از ساعت ۱۲ دارم دنبال مثال هایی با have to میگردم الن ساعت ۲ و نیم هنوز هیچی پیدا نکردم
مجبور بودن، باید، اجبار
می خواستم دانلودکنم
تفاوت must و have to:
must الزامی از سمت خود شخص وجود داره یعنی طبق نظر خود شخص گوینده باید فلان اتفاق بیفته
اما
have to الزامی از سمت خارجه یعنی طبق یک اجبار ییرونی شخص گوینده باید فلان کار رو حتما انجام بده.
❗️به این تفاوت ها خیلی توجه کنین:
Have to: درباره انجام کاری است که شما مجبورین انجام بدین و چاره ی دیگه ای ندارین ( انتخاب دیگه ای وجود نداره (
supposed to: درباره انجام کاریه که برای انجامش از بیرون ( نه از طرف خودتون ) الزام وجود داره یا یه جورایی یه قانون نانوشتس
... [مشاهده متن کامل]
need to: کاریه که برای انجامش از طرف شما الزام وجود داره تا بتونین به یه هدف مشخص برسین
should: کاریه که از طرف شما یا بقیه پیشنهاد میشه که انجام بشه یعنی بطور نهفته و ضمنی نظر شما یا بقیه اینه که این کار باید انجام بشه
ought to: برای انجام کار الزام قوی وجود نداره و شما حق انتخاب دارین اما ترجیح و توصیه اینه که این کار رو انجام بدین ولی اگه انجام ندینم فاجعه نمیشه
must: دوتا معنی داره اولیش اینه که شما باید و حتما کاری رو انجام بدین که مشابه have to هست و دومین معنیش به فارسی همون "لابد" میشه مثلا کلی کار سرتون ریخته و یکی میاد بهتون میگن حتما ( لابد ) خیلی خسته ای
پس یه بار مرور کنیم:
have to: انتخاب دیگه ای ندارین
supposed to: الزام بیرونی وجود داره یا قانون نانوشتس
need to: برای هدف مشخصی لازمه که این کار انجام بشه
should: نظر افراد اینه که این کار باید انجام بشه
ought to: الزام ملایم برای انجام کاری که برای انجامش ترجیح یا توصیه وجود داره و حق انتخاب برای انجامش هست
must: بی برو برگرد حتما باید انجام بشه اینه یه قانونه
had best ( do something )
spoken
ought to
ought to do something, had better do something
We’d best be getting back
If so, we had best listen closely, since we will not get another chance
Have to به معنی باید ، اجبار، مهم
مجبور بودن، ناگزیر بودن، ناچار بودن
ملزم بودن
لازم بودن
مُکلف بودم
Hafta=Have to
ان بایدی که شما مد نظرتون هست نیست یعنی اجباری در این باید وجود ندارد میتوان میباست ترجمه اش کرد
باید یا به عبارت دیگر مجبور بودن
باید ، حتما
حتما" نباید که . . .
حتمی نیست که. . .
باید . غلبه کردن .
یک modal verb که بعد ان gerund می گیرد و برای بیان کار های ضروری غیر ضروری می پردازد
به معنی : باید
I have to go
من باید بروم
we use ( have to ) to talk obout things we must do .
یعنی ان چیزی که در اینده /باید / انجام شود.
must = have to
For nessery work
ناچار بودن
مجبور بودن
باید
ناگزیر بودن
گریزی نداشتن از
باید یا مجبور بودن
لازم بودن، نیاز بودن، ضروری بودن، ضرورت داشتن، ناچار/ناگزیر بودن، ضرورتا، اجبارا، بالاجبار، به ناچار
we will continue to hear negative information, but we don't have to program it into our brains :
کماکان اطلاعات منفی را خواهیم شنید، اما لزومی ندارد آن را به مغز خود برنامه دهیم
برای مثال Do you have to make your bed معنی آیا تو تخت خوابت مرتب است یا آیا تو داری تخت خواب مرتب و در جواب Yes I do . مثال بعدی What do you have to do to day جواب I have to wash the cat معنی تو امروز چه کار میکنی یا چه برنامه ای داری
she/he/it has to verb
she/he/it dosen't have to verb
Dose she/he/it have to verb
. I have to be very fit
. I do not have to be very fit
? Do i have to be very fit
. Yes, i do
. No, i do not
اینجا معنی مجبور بودن می دهد
بایداجباری تحت تاثیرعوامل درونی
ناگزیر
باید ، مجبور بودن
ضرورت
تصمیم داشتن
مجبور بودن هم معنی کنید
مجبور بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)