بستگی داشتن
مثلا
کجا میتونم بشینم
بستگی به این داره بلیطی که خریدین چه نوعی باشه
where can i sit
It has to do with what kind of ticket you have
مثلا
کجا میتونم بشینم
بستگی به این داره بلیطی که خریدین چه نوعی باشه
چه نسبت است به چیزی / کسی چیزی / کسی را
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
ربط داشتن چیزی به یک چیز دیگر یا به دلیل چیزی ( اما نه به صورتی که شما آن را به خوبی درک کرده اید یا شناخته اید. )
به عنوان مثال:
مربوط بودن به . . .
=be related to
دخلی داشتن دخالتی داشتن
Did that lady who came to the house that time have sth to do with this?
اون خانومی که اون دفعه اومده بود خونه دخلی به این قضیه داره؟
کتاب wonder صفحه یازده
اون خانومی که اون دفعه اومده بود خونه دخلی به این قضیه داره؟
کتاب wonder صفحه یازده
( اصطلاح ) : معادل فارسی: یک ربطی به . . . داشتن. یک علتی به . . . داشتن
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - have - something - to - do - with - sth