have come to

پیشنهاد کاربران

دقت کنید Come to do sth دو معنی زیر رو داره:
۱. به منظور انجام کاری آمدن
۲. سرانجام ( منتهی شدن ) ، بالاخره، دست آخر نهایتا، کم کم، تدریجا ( کلا اشاره به روندی داره که تدریجا رخ داده باشه. )

...
[مشاهده متن کامل]

Recently, however, most researchers have come to believe that . . .
هرچند که اخیرا بیشتر محققان کم کم / سرانجام به این باور رسیده اند که . . .

به چیزی رسیدن ( از نظر فکری )
Recently , however, most researchers have
. . . come to believe that
هرچند که اخیرا بیشتر محققان به این باور رسیده اند که . . .
آمده ام برای
to start to do something

بپرس