🔹 جمله
Young people don’t feel they have a stake in the country’s future.
👉 �جوانان احساس نمی کنند در آینده کشور سهم یا منفعتی دارند. �
- - -
🔹 معنی دقیق
stake ( noun ) : an interest, share, or involvement in something that can bring you benefit or loss.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی اینکه کسی خودش رو سهیم / ذی نفع / درگیر بدونه.
- - -
🔹 معادل های فارسی
رسمی:
سهم داشتن
ذی نفع بودن
منفعت داشتن در چیزی
محاوره ای:
براش چیزی توش هست یا نه
توی بازی سهمی داشتن
سر سفره بودن
- - -
🔹 مثال های بیشتر
1. Business
English: He has a 20% stake in the company.
فارسی رسمی: او ۲۰٪ سهم در شرکت دارد.
( خیابونی: یه پنجم شرکت مال اونه. )
- - -
2. Politics
English: Citizens must feel they have a stake in democracy.
فارسی رسمی: شهروندان باید احساس کنند در دموکراسی سهمی دارند.
( خیابونی: مردم باید حس کنن دموکراسی یه چیزی بهشون می ده. )
- - -
3. Family / Personal
English: Parents have a big stake in their children’s education.
فارسی رسمی: والدین در آموزش فرزندانشان سهم و منفعت زیادی دارند.
( خیابونی: آینده بچه ها برا والدین خیلی مهمه، چون ذی نفعن. )
- - -
4. Community
English: Local people should have a stake in protecting the environment.
فارسی رسمی: مردم محلی باید خود را در حفاظت از محیط زیست ذی نفع بدانند.
( خیابونی: باید بفهمن اگه خراب بشه، خودشون ضرر می کنن. )
- - -
5. Relationships
English: If you want commitment, your partner needs to feel a stake in the relationship.
فارسی رسمی: اگر تعهد می خواهی، شریک زندگی ات باید احساس کند در رابطه سهمی دارد.
( خیابونی: باید حس کنه تو رابطه چیزی گیرش میاد. )
- - -
🔹 اصطلاحات و ترکیب های مرتبط
have a stake in sth → سهم/نفع داشتن در چیزی
a controlling stake → سهم مدیریتی ( در شرکت )
a minority stake → سهم اقلیت
stakeholder → ذی نفع / ذی سهم
👉 �جوانان احساس نمی کنند در آینده کشور سهم یا منفعتی دارند. �
- - -
🔹 معنی دقیق
... [مشاهده متن کامل]
یعنی اینکه کسی خودش رو سهیم / ذی نفع / درگیر بدونه.
- - -
🔹 معادل های فارسی
رسمی:
سهم داشتن
ذی نفع بودن
منفعت داشتن در چیزی
محاوره ای:
براش چیزی توش هست یا نه
توی بازی سهمی داشتن
سر سفره بودن
- - -
🔹 مثال های بیشتر
فارسی رسمی: او ۲۰٪ سهم در شرکت دارد.
( خیابونی: یه پنجم شرکت مال اونه. )
- - -
فارسی رسمی: شهروندان باید احساس کنند در دموکراسی سهمی دارند.
( خیابونی: مردم باید حس کنن دموکراسی یه چیزی بهشون می ده. )
- - -
فارسی رسمی: والدین در آموزش فرزندانشان سهم و منفعت زیادی دارند.
( خیابونی: آینده بچه ها برا والدین خیلی مهمه، چون ذی نفعن. )
- - -
فارسی رسمی: مردم محلی باید خود را در حفاظت از محیط زیست ذی نفع بدانند.
( خیابونی: باید بفهمن اگه خراب بشه، خودشون ضرر می کنن. )
- - -
فارسی رسمی: اگر تعهد می خواهی، شریک زندگی ات باید احساس کند در رابطه سهمی دارد.
( خیابونی: باید حس کنه تو رابطه چیزی گیرش میاد. )
- - -
🔹 اصطلاحات و ترکیب های مرتبط
have a stake in sth → سهم/نفع داشتن در چیزی
a controlling stake → سهم مدیریتی ( در شرکت )
a minority stake → سهم اقلیت
stakeholder → ذی نفع / ذی سهم
سهم داشتن، دخیل بودن