have a roof over one's head

پیشنهاد کاربران

سقفی بالای سر؛ مکانی برای زندگی
مثال: thank to his landlord, he still has a roof over his head
به لطف صاحب خانه اش، او هنوز سقفی بالای سرش دارد ( مکانی برای زندگی کردن دارد )

بپرس