have a good mind to
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
نکته کاربردی:
عبارت "have a good mind to" برای بیان قصد جدی ( اما هنوز قطعی نشده ) انجام کاری استفاده می شود.
معادل های فارسی:
- "به فکر . . . هستم" ( با تأکید )
- "کم مانده که . . . "
... [مشاهده متن کامل]
- "دارم تصمیم می گیرم که . . . "
- - -
1. "I have a good mind to report him to the manager for his rude behavior. "
( به این فکر میکنم که رفتار بیادبانهاش را به مدیر گزارش دهم. )
2. "She has a good mind to quit her job and travel the world. "
( او جداً در فکر استعفا و سفر دور دنیاست. )
3. "We have a good mind to cancel the contract after this mess. "
( بعد از این آشفتگی، به فکر فسخ قرارداد هستیم. )
4. "He had a good mind to tell her the truth, but decided against it. "
( کم مانده بود حقیقت را به او بگوید، اما منصرف شد. )
5. "I have a good mind to sell this old car and buy a new one. "
( دارم جداً فکر میکنم این ماشین قدیمی را بفروشم و نو بخرم. )
6. "They have a good mind to sue the company for negligence. "
( آنها به فکر شکایت از شرکت به دلیل سهل انگاری هستند. )
7. "You’re so annoying—I have a good mind to leave right now!"
( آنقدر آزاردهنده ای که دارم به رفتن فکر میکنم! )
8. "My mom had a good mind to ground me for failing the exam. "
( مامانم کم مانده بود به خاطر مردودی در امتحان مرا تنبیه کند. )
9. "After that insult, I have a good mind to never speak to him again. "
( بعد از آن توهین، دارم به قطع رابطه با او فکر میکنم. )
10. "The teacher had a good mind to give us extra homework for being noisy. "
( معلم کم مانده بود به خاطر سروصدا تکلیف اضافه بدهد. )
deepseek
عبارت "have a good mind to" برای بیان قصد جدی ( اما هنوز قطعی نشده ) انجام کاری استفاده می شود.
معادل های فارسی:
- "به فکر . . . هستم" ( با تأکید )
- "کم مانده که . . . "
... [مشاهده متن کامل]
- "دارم تصمیم می گیرم که . . . "
- - -
( به این فکر میکنم که رفتار بیادبانهاش را به مدیر گزارش دهم. )
( او جداً در فکر استعفا و سفر دور دنیاست. )
( بعد از این آشفتگی، به فکر فسخ قرارداد هستیم. )
( کم مانده بود حقیقت را به او بگوید، اما منصرف شد. )
( دارم جداً فکر میکنم این ماشین قدیمی را بفروشم و نو بخرم. )
( آنها به فکر شکایت از شرکت به دلیل سهل انگاری هستند. )
( آنقدر آزاردهنده ای که دارم به رفتن فکر میکنم! )
( مامانم کم مانده بود به خاطر مردودی در امتحان مرا تنبیه کند. )
( بعد از آن توهین، دارم به قطع رابطه با او فکر میکنم. )
( معلم کم مانده بود به خاطر سروصدا تکلیف اضافه بدهد. )
شدیدا هوس انجام کاری رو کردن
ساختاری که به دنبال خشم و عصبانیت بر زبان آورده می شود:
حالا که اینجور شد. . .
من هم [به تلافی این رفتار] چنین و چنین می کنم.
مثال:
I have a good mind to sue you for false arrest.
حالا که اینطور شد، به خاطر بازداشت اشتباه، ازتون شکایت می کنم.
حالا که اینجور شد. . .
من هم [به تلافی این رفتار] چنین و چنین می کنم.
مثال:
حالا که اینطور شد، به خاطر بازداشت اشتباه، ازتون شکایت می کنم.
شیطونه میگه
I have a good mine to break all the windows
قصد داشتن - خواستن - در نظر گرفتن