have a cow

انگلیسی به انگلیسی

• become angered, get angry, become mad

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: از کوره در رفتن | واکنش شدید نشان دادن | عصبانی شدن بی حد | قشقرق راه انداختن
🔹 مترادف ها: flip out | freak out | go ballistic | lose it | have a fit | throw a tantrum
🔹 مثال ها:
...
[مشاهده متن کامل]

Don’t have a cow—it’s just a scratch on the car. قشقرق راه ننداز—فقط یه خراش کوچیکه رو ماشین.
My mom had a cow when she saw my grades. مامانم وقتی نمره هامو دید، حسابی از کوره در رفت.
He’ll have a cow if he finds out we skipped the meeting. اگه بفهمه جلسه رو پیچوندیم، حسابی شاکی می شه.

عصبانی شدن . ناراحت شدن
بر خوردن
بسیار ناراحت شدن

استرس داشتن
عصبانی شدن
ناراحت شدن