haunch

/hɔːnt͡ʃ//hɔːnt͡ʃ/

معنی: کفل، گرده، گوشت ران و گرده
معانی دیگر: (کالبدشناسی) میان تنه (از بالای زانوها تا زیر ناف)، کپل و ران، پایین تنه، دو شاخ بدن، (قصابی) ران (گوسفند و خوک وغیره)، سرین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the hip and fleshy parts of the buttock and thigh.

(2) تعریف: the hindquarter of an animal, esp. as used for food.

جمله های نمونه

1. The dog was sitting on its haunches.
[ترجمه گوگل]سگ روی بندش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]سگ روی پاهایش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They squatted on their haunches playing dice.
[ترجمه گوگل]آنها در حال تاس بازی کردن روی بند خود چمباتمه زده بودند
[ترجمه ترگمان]روی haunches چمباتمه می زدند و تاس بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was sitting/squatting on her haunches.
[ترجمه گوگل]او نشسته بود / چمباتمه زده بود روی بند خود
[ترجمه ترگمان]او نشسته بود و روی پاهایش چمباتمه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Edgar squatted on his haunches.
[ترجمه گوگل]ادگار روی پاهایش چمباتمه زده بود
[ترجمه ترگمان]ادگار روی پاهایش چمباتمه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hazel squatted on his haunches and stared at the orderly forest of small, glaucous trees with their columns of black-and-white bloom.
[ترجمه گوگل]هیزل روی پاچه هایش چمباتمه زده بود و به جنگل منظم درختان کوچک و آبی با ستون های شکوفه سیاه و سفیدشان خیره شد
[ترجمه ترگمان]فندقی رنگش روی پاهایش چمباتمه زده بود و به جنگل کوچک سبز و سبز با ستون هایی از شکوفه سفید و سفید خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The left haunch was matted red with blood where my pellet had hit it.
[ترجمه گوگل]بند چپ در جایی که گلوله من به آن برخورد کرده بود با خون قرمز مات شده بود
[ترجمه ترگمان]ران چپ با خون قرمز شده بود جایی که گلوله من آن را زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Others crouched on their haunches and kicked out their back legs behind them, like men carrying out a complex fitness programme.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر مانند مردانی که یک برنامه تناسب اندام پیچیده را انجام می دهند، روی پاهای خود خمیده بودند و پاهای عقب خود را از پشت بیرون می انداختند
[ترجمه ترگمان]دیگران روی پاهای خود خم شدند و پاهای عقب خود را پشت سر آن ها رها کردند، مانند مردانی که برنامه تناسب پیچیده را اجرا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To talk, they often got down on their haunches and hunkered.
[ترجمه گوگل]برای صحبت کردن، آنها اغلب روی سر خود می نشستند و هول می کردند
[ترجمه ترگمان]اغلب روی پاهای خود می نشستند و روی زمین می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. George sat on his haunches, biting his lip inside the mask.
[ترجمه گوگل]جورج روی بندش نشست و لبش را داخل ماسک گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]جورج روی پاهایش نشسته بود و لبش را گاز می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then he sat back on his haunches and sniffed the air, holding his paws in the air for quiet.
[ترجمه گوگل]سپس پشت سرش نشست و هوا را بو کشید و پنجه هایش را در هوا نگه داشت تا ساکت شود
[ترجمه ترگمان]سپس روی پاهایش نشست و هوا را بو کشید و پنجه هایش را در هوا نگه داشت تا ساکت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shukla was sitting there on his haunches when Gandhi arrived and waited till he was free.
[ترجمه گوگل]وقتی گاندی رسید، شوکلا روی چله هایش نشسته بود و منتظر ماند تا آزاد شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گاندی آمد و منتظر ماند تا او آزاد شود، روی پاهایش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sinnett rose on his haunches and craned his neck from the other side.
[ترجمه گوگل]سینت روی سرش بلند شد و گردنش را از آن طرف گرفت
[ترجمه ترگمان]لو ید روی پاهایش بلند شد و گردن خود را از آن طرف دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He bought a kilo of the haunch pork at very cheap price the vegetable market.
[ترجمه گوگل]او یک کیلو گوشت خوک را با قیمت بسیار ارزان در بازار سبزی خرید
[ترجمه ترگمان]او یک کیلو گوشت خوک را با قیمت بسیار ارزان در بازار سبزیجات خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Length of body from breast to haunch bone slightly longer than height of withers to ground.
[ترجمه گوگل]طول بدن از سینه تا استخوان هاون اندکی بیشتر از ارتفاع پژمرده تا زمین است
[ترجمه ترگمان]طول بدن از پستان به استخوان ران کمی بلندتر از ارتفاع of تا زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفل (اسم)
seat, slat, backside, posterior, rump, hip, buttock, gluteus, breech, haunch, hunkers, toby

گرده (اسم)
granule, disk, disc, pollen, kidney, loin, haunch, feuilleton, hunkers

گوشت ران و گرده (اسم)
haunch

تخصصی

[عمران و معماری] ماهیچه

انگلیسی به انگلیسی

• hip and the fleshy area of the buttock and thigh; hindquarter of an animal
your haunches are your buttocks and the tops of your legs.

پیشنهاد کاربران

ماهیچه، تقویت ماهیچه ای
بستربتونی
haunch ( معماری و شهرسازی )
واژه مصوب: شانه 1
تعریف: یک نیمه از دو نیمۀ متقارن قوس یا چَفته که در میان رأس ( apex ) و پاکار قرار دارد

بپرس