hauled

جمله های نمونه

1. they hauled him to jail
او را کشان کشان به زندان بردند.

2. cattle are hauled by rail
گاوها را با راه آهن می برند.

3. the elephant hauled a log tied to a rope all the way to the harbor
فیل تنه ی درخت بسته شده به طناب را کشید و تا بندرگاه برد.

4. the wind has hauled more to the south
باد بیشتر به سوی جنوب می وزد.

پیشنهاد کاربران

کشیدن ( با زحمت ) ، به زور کشیدن، حمل کردن ( با تقلا ) - فعل ( گذشته / اسم مفعول )
He hauled the heavy suitcase up the stairs
حمل کردن، انتقال دادن ( معمولاً مقادیر زیاد یا با وسیله نقلیه سنگین ) - فعل ( گذشته / اسم مفعول )
...
[مشاهده متن کامل]

The truck hauled tons of gravel to the site
( به زور ) بردن، کشاندن ( به ویژه به نزد مقامات، دادگاه یا کلانتری ) - فعل ( گذشته / اسم مفعول )
Police hauled the suspect in for questioning
به دست آوردن، جمع کردن ( مقدار قابل توجهی از چیزی، مثل امتیاز یا خرید ) - فعل ( گذشته / اسم مفعول )
The team hauled in five wins last month
( عامیانه، اغلب با off ) ناگهان و با قدرت مشت زدن یا حمله کردن - فعل ( گذشته / اسم مفعول )
He hauled off and punched the guy

کشیده شدن، کشیدن، به سمت چیزی متمایل شدن

بپرس