وادار کردن یا زور کردن یک نفر برای رفتن به مکانی خاص به جهت رویارویی با یک شخصیت معتبر ( شخص دارای منصب؛ مسئول ) ؛ احضار کردن؛ فرا خواندن؛ بحضور طلبیدن؛ بحضور خواستن
... [مشاهده متن کامل]
پلیس مظنون را جهت بازجویی به پاسگاه احضار کرد ( فراخواند ) .
معلم مرا بخاطر پرتاب کاغذهای جویده و گلوله شده به دفتر مدیر کشاند.
گیتس: اونجوری نگام نکن لو. تو من رو اینجا کشوندی تا گزارشم رو بهت بِدَم.
اسکوبار: دیگه نمیخوام ( نیازی ندارم ) .
گیتس: نمیخوای؟
اسکوبار: نه. اون فقط یه اتفاق بود.
* *متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها#
فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی
کارگردان: رومن پلانسکی