صفت ( adjective )
مشتقات: hatefully (adj.), hatefulness (n.)
مشتقات: hatefully (adj.), hatefulness (n.)
• (1) تعریف: evoking or causing hatred.
• مترادف: abhorrent, abominable, despicable, detestable, odious
• متضاد: adorable, lovable
• مشابه: bitter, execrable, heinous, loathsome, repugnant, resentful
• مترادف: abhorrent, abominable, despicable, detestable, odious
• متضاد: adorable, lovable
• مشابه: bitter, execrable, heinous, loathsome, repugnant, resentful
- The murder of the family was a hateful crime that will never be forgotten.
[ترجمه گوگل] قتل خانواده جنایت نفرت انگیزی بود که هرگز فراموش نخواهد شد
[ترجمه ترگمان] قتل خانواده جنایتی بود که هرگز فراموش نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قتل خانواده جنایتی بود که هرگز فراموش نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She called her father a hateful man who was both cruel and violent.
[ترجمه گوگل] او پدرش را مردی متنفر خواند که هم ظالم و هم خشن بود
[ترجمه ترگمان] او پدرش را مردی منفور می نامید که هم ظالم و هم خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پدرش را مردی منفور می نامید که هم ظالم و هم خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: full of hate; showing hate.
• مترادف: rancorous
• متضاد: loving
• مشابه: hostile, ill, inimical, malevolent, malicious, mean, sinister, spiteful, virulent
• مترادف: rancorous
• متضاد: loving
• مشابه: hostile, ill, inimical, malevolent, malicious, mean, sinister, spiteful, virulent
- Hateful slogans were written on the walls.
[ترجمه گوگل] روی دیوارها شعارهای نفرت انگیز نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان] شعارهای Hateful روی دیوارها نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شعارهای Hateful روی دیوارها نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: intensely disliked.
• مترادف: disagreeable, intolerable, loathsome, odious, repugnant, unbearable
• متضاد: delightful
• مشابه: distasteful, insufferable, unpleasant
• مترادف: disagreeable, intolerable, loathsome, odious, repugnant, unbearable
• متضاد: delightful
• مشابه: distasteful, insufferable, unpleasant
- Having lost all his money, he had to go back to his hateful job at the prison.
[ترجمه گوگل] با از دست دادن تمام پول خود، مجبور شد به شغل نفرت انگیز خود در زندان بازگردد
[ترجمه ترگمان] پس از اینکه تمام پولش را از دست داده بود، ناچار شد به شغل hateful در زندان بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پس از اینکه تمام پولش را از دست داده بود، ناچار شد به شغل hateful در زندان بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید