فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hates, hating, hated
حالات: hates, hating, hated
• : تعریف: to dislike intensely; feel hostility toward; loathe; detest.
• مترادف: abhor, despise, detest, loathe
• متضاد: adore, like, love
• مشابه: abominate, dislike, execrate
• مترادف: abhor, despise, detest, loathe
• متضاد: adore, like, love
• مشابه: abominate, dislike, execrate
- The people hated their despotic ruler.
[ترجمه Mariam] مردم از فرمان روایی مستبدانه آنها بیزار بودند|
[ترجمه گوگل] مردم از حاکم مستبد خود متنفر بودند[ترجمه ترگمان] مردم از فرمان روایی مستبدانه آن ها نفرت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The weary nation hated the war and longed for its end.
[ترجمه گوگل] ملت خسته از جنگ متنفر بود و آرزوی پایان آن را داشت
[ترجمه ترگمان] ملت فرسوده از جنگ نفرت داشت و آرزوی پایان آن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ملت فرسوده از جنگ نفرت داشت و آرزوی پایان آن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hates the cruel way he treats his dog.
[ترجمه گوگل] او از رفتار بی رحمانه او با سگش متنفر است
[ترجمه ترگمان] از طرز رفتار ظالمانه سگ او بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از طرز رفتار ظالمانه سگ او بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We hated staying with our aunt when we were children because she was so strict.
[ترجمه سارا] وقتی ما بچه بودیم از ماندن با عمه مان تنفر داشتیم چون او خیلی سختگیر است.|
[ترجمه Faezeh] وقتی بچه بودیم از ماندن پیش عمه مان نفرت داشتیم. چون او خیلی سخت گیربود|
[ترجمه گوگل] ما از بچگی از ماندن پیش خاله متنفر بودیم چون خاله خیلی سختگیر بود[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودیم از ماندن با خاله ام متنفر بودیم، چون او خیلی سختگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hate your lying to me like that.
[ترجمه Me] من از دروغ گفتن بهم بدم میاد درست مثل الان|
[ترجمه رضا] من از دورغ گفتن های شما به خودم مثل آن ( که گفتی ) متنفرم.|
[ترجمه گوگل] متنفرم از اینکه اینطوری بهم دروغ میگی[ترجمه ترگمان] از دروغ گفتن تو بدش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He hates to lose when he plays card games.
[ترجمه گوگل] وقتی با ورق بازی می کند از باخت متنفر است
[ترجمه ترگمان] دوست ندارد وقتی بازی می کند از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوست ندارد وقتی بازی می کند از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hate it when you treat me like a child.
[ترجمه گوگل] از اینکه با من مثل یک بچه رفتار کنی متنفرم
[ترجمه ترگمان] وقتی مثل یه بچه باه ام رفتار می کنی متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی مثل یه بچه باه ام رفتار می کنی متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hates what the corrupt regime did to her parents.
[ترجمه گوگل] او از کاری که رژیم فاسد با والدینش کرد متنفر است
[ترجمه ترگمان] او از آنچه که رژیم فاسد برای والدینش انجام داد متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از آنچه که رژیم فاسد برای والدینش انجام داد متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I hate that you think I can't take care of myself.
[ترجمه Ruzy] من متنفرم از این که تو یا شما فکر میکنی من نمیتوانم از خودم مراقبت کنم|
[ترجمه گوگل] از اینکه فکر می کنی من نمی توانم از خودم مراقبت کنم متنفرم[ترجمه ترگمان] از اینکه تو فکر می کنی من نمی تونم از خودم مراقبت کنم متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He hates the fact that his brother makes more money than he does.
[ترجمه گوگل] او از این که برادرش بیشتر از او پول می گیرد متنفر است
[ترجمه ترگمان] اون از این حقیقت که برادرش بیشتر از خودش پول درمیاره متنفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون از این حقیقت که برادرش بیشتر از خودش پول درمیاره متنفره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to feel reluctant or unwilling.
- I hate to leave you here all alone.
[ترجمه گوگل] از اینکه تو را اینجا تنها بگذارم متنفرم
[ترجمه ترگمان] من از اینکه تو رو تنها بذارم اینجا متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من از اینکه تو رو تنها بذارم اینجا متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She hated to give him the bad news, but someone had to tell him.
[ترجمه گوگل] او از دادن خبر بد به او متنفر بود، اما یکی باید به او می گفت
[ترجمه ترگمان] او از این که به او خبر بدی بدهد بدش می آمد، اما یک نفر باید به او می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از این که به او خبر بدی بدهد بدش می آمد، اما یک نفر باید به او می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I would hate for you to get in trouble because of me.
[ترجمه faezeh] من از اینکه تو به خاطرم به دردسر بیافتی متفرم|
[ترجمه پیمان] از اینکه بخاطر من تو دردسر افتادی متنفرو نارحتم ( کاش تو دردسر نمی افتادی . چون would دارد )|
[ترجمه گوگل] از اینکه به خاطر من به دردسر بیفتی متنفرم[ترجمه ترگمان] من از تو متنفرم که به خاطر من تو دردسر بیفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I would hate you to think that I don't care about you.
[ترجمه گوگل] من از شما متنفرم که فکر کنید من به شما اهمیتی نمی دهم
[ترجمه ترگمان] از تو متنفرم که فکر کنی من به تو اهمیتی نمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از تو متنفرم که فکر کنی من به تو اهمیتی نمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: hated (adj.)
مشتقات: hated (adj.)
• (1) تعریف: a feeling of extreme or intense dislike or hostility.
• مترادف: animosity, hatred, loathing, odium
• متضاد: love
• مشابه: abomination, antipathy, detestation, dislike, enmity, hostility, ill will, rancor, revulsion
• مترادف: animosity, hatred, loathing, odium
• متضاد: love
• مشابه: abomination, antipathy, detestation, dislike, enmity, hostility, ill will, rancor, revulsion
- They hoped to bring an end to hate between the two groups.
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که به نفرت بین دو گروه پایان دهند
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که پایانی برای تنفر بین این دو گروه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که پایانی برای تنفر بین این دو گروه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the object of such a feeling.
• مترادف: detestation
• متضاد: love
• مشابه: abomination, antipathy
• مترادف: detestation
• متضاد: love
• مشابه: abomination, antipathy