hatches

جمله های نمونه

1. to batten down the hatches
مدخل های کشتی را با برزنت پوشاندن (به ویژه هنگام توفان)

2. two ships stowed to the hatches with scientific gear
دو کشتی که کاملا مملو بودند از ابزار علمی

پیشنهاد کاربران

Figo, hatches from the egg.
فیگو، از تخم بیرون زد.
به معنی بیرون آوردن، رو کردن طرح
تبر کوچک

بپرس