hatchery

/ˈhæt͡ʃəri//ˈhæt͡ʃəri/

معنی: محل تخم ریزی ماهی، محل تخم گذاری، محل نقشه کشی وتوطئه
معانی دیگر: محل جوجه کشی و مرغداری، محل تخم گذاری مره یا ماهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: hatcheries
• : تعریف: a place where the eggs of fish, chickens, or other animals are hatched, as for the stocking of rivers, commercial sale, or other purposes.

جمله های نمونه

1. A favorite method, as has been indicated, is the well-publicized promotion of game farms and fish hatcheries.
[ترجمه گوگل]یک روش مورد علاقه، همانطور که اشاره شد، تبلیغ عمومی مزارع شکار و جوجه کشی ماهی است
[ترجمه ترگمان]همانطور که نشان داده شده است، یک روش مورد علاقه، تبلیغ عمومی پرورش مزارع پرورش ماهی و محل های تخم گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Until it was developed, prawn hatcheries would remain at the mercy of factors beyond their control.
[ترجمه گوگل]تا زمان توسعه، جوجه کشی میگو در دست عوامل خارج از کنترل آنها باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که توسعه پیدا شود، محل های تخم گذاری در کنار عوامل خارج از کنترل آن ها باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He explained that Central Valley rivers and hatcheries have habitat and space, respectively, for 180, 000 salmon.
[ترجمه گوگل]وی تصریح کرد: رودخانه های دره مرکزی و جوجه کشی ها به ترتیب دارای زیستگاه و فضا برای 180 هزار ماهی قزل آلا هستند
[ترجمه ترگمان]او توضیح داد که رودخانه های دره مرکزی و محل های تخم گذاری به ترتیب دارای زیستگاه و مکان و برای ۱۸۰ هزار سالمون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fortunately, the fish hatchery is situated between the two locations, so they can be transferred fairly quickly.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، جوجه کشی ماهی بین این دو مکان قرار دارد، بنابراین می توان آنها را نسبتاً سریع منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، مراکز پرورش ماهی بین دو مکان قرار دارد تا بتوانند به سرعت منتقل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A hawksbill turtle swims at its hatchery centre in Padang Kemunting Beach in Malaysia's state of Malacca in this February 2007 file photograph.
[ترجمه گوگل]در این عکس فایل فوریه 2007، یک لاک پشت پوزه عقابی در مرکز جوجه کشی خود در ساحل پادانگ کمونتینگ در ایالت مالاکا مالزی شنا می کند
[ترجمه ترگمان]در این عکس که متعلق به ماه فوریه ۲۰۰۷ است یک لاک پشت hawksbill در مرکز پرورش و پرورش خود در ساحل Padang Kemunting در مالزی شنا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The park authorities operated a trout hatchery.
[ترجمه گوگل]مسئولان پارک یک جوجه کشی قزل آلا راه اندازی کردند
[ترجمه ترگمان]مسئولین پارک یک محل پرورش ماهی قزل آلای داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A hatchery facility includes racks a plurality of such trays loaded with eggs.
[ترجمه گوگل]تاسیسات جوجه کشی شامل قفسه های بسیاری از این سینی های پر شده با تخم است
[ترجمه ترگمان]یک مرکز پرورش و پرورش شامل racks از این سینی های پر از تخم مرغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Al, when China has just completed the dam, originally built at a fish hatchery, called the "fish ladder. "
[ترجمه گوگل]زمانی که چین به تازگی این سد را تکمیل کرده است که در ابتدا در یک کارخانه جوجه کشی ماهی ساخته شده بود، به نام "نردبان ماهی"
[ترجمه ترگمان]آل زمانی که چین سد را به پایان رساند، در اصل در یک جایگاه پرورش ماهی ساخته شد و آن را \"نردبان ماهی\" نامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Al Jensen is manager of the Leavenworth National Fish Hatchery.
[ترجمه گوگل]آل جنسن مدیر کارخانه پرورش ماهی ملی لیونورث است
[ترجمه ترگمان]Al مدیر موسسه ملی Fish Leavenworth است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In fact, USGS geophysicist Ross Stein called the country an "earthquake hatchery. "
[ترجمه گوگل]در واقع، راس استین، ژئوفیزیکدان USGS، این کشور را «هچرخانه زلزله» نامید
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، متخصص فیزیک USGS در کشور این کشور را \"hatchery زلزله\" نامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such an area should be sealed off from the poultry pens or hatchery.
[ترجمه گوگل]چنین منطقه ای باید از آغل یا جوجه کشی پر شود
[ترجمه ترگمان]چنین منطقه ای باید از pens مرغ و یا hatchery مهر و موم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Working with the federal department of fisheries residents clean up the stream, reintroduce indigenous plants, and eventually transplant fertilized eggs purchased from a local hatchery.
[ترجمه گوگل]کار با بخش فدرال شیلات ساکنان، جریان را تمیز می کند، گیاهان بومی را دوباره معرفی می کند و در نهایت تخم های بارور شده خریداری شده از یک هچری محلی را پیوند می دهد
[ترجمه ترگمان]کار کردن با اداره فدرال ساکنان شیلات، جریان را تمیز می کند و گیاهان بومی را دوباره پیوند می دهد و در نهایت تخم های بارور شده را از یک محل پرورش و پرورش محلی پیوند می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To stay late into the nest of chicks is not the same length: passerine birds and hatchery date generally . . .
[ترجمه گوگل]تا دیر وقت ماندن در لانه جوجه ها طول یکسانی ندارد: پرندگان رهگذر و به طور کلی تاریخ جوجه کشی
[ترجمه ترگمان]برای ماندن در لانه جوجه ها به اندازه یک طول نیست: پرندگان passerine و تاریخ تخم گذاری به طور کلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The otolith microstructure of juvenile grass carp(Ctenopharyngodon idellus)sampled from hatchery and wild were examined and analyzed.
[ترجمه گوگل]ریزساختار اتولیت ماهی کپور علف جوان (Ctenopharyngodon idellus) نمونه برداری شده از جوجه کشی و وحشی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ریزساختار otolith کپور علفخوار (Ctenopharyngodon idellus)از hatchery و wild نمونه برداری شد و مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محل تخم ریزی ماهی (اسم)
hatchery

محل تخم گذاری (اسم)
hatchery

محل نقشه کشی و توطئه (اسم)
hatchery

انگلیسی به انگلیسی

• place for hatching eggs (of hens, fish, etc.)
a hatchery is a place where people control the hatching of eggs, especially fish eggs.

پیشنهاد کاربران

بپرس