مثال:
Physiology has better to do than to search for an objective definition of the normal.
فیزیولوژی چیزهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه به جستجو تعریفی عینی از امر نرمال باشد.
Your customer has better things to do than struggle to do business with you.
... [مشاهده متن کامل]
مشتری شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه برای کار با شما نزاع کند.
فیزیولوژی چیزهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه به جستجو تعریفی عینی از امر نرمال باشد.
... [مشاهده متن کامل]
مشتری شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه برای کار با شما نزاع کند.
در واقع things به قرینۀ معنوی حذف شده است. اصل عبارت این چنین است:
. . . has better things to do than
مثال:
Physiology has better to do than to search for an objective definition of the normal.
... [مشاهده متن کامل]
فیزیولوژی چیزهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه به جستجو تعریفی عینی از طبیعی باشد.
Your customer has better things to do than struggle to do business with you.
مشتری شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه برای تجارت با شما نزاع کند.
مثال:
... [مشاهده متن کامل]
فیزیولوژی چیزهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه به جستجو تعریفی عینی از طبیعی باشد.
مشتری شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارد تا اینکه برای تجارت با شما نزاع کند.