harrumph


(عمدا یا از روی خودنمایی) گلوی خود را صاف کردن، سرفه کردن، اهن و تلپ کردن، (با نخوت) اعتراض کردن، شکایت کردن، مورد اعتراض قرار دادن، صدای سرفه ی مصنوعی، صدای صاف کردن گلو، مورد اعتراض قرار دادن صدای سرفهی مصنوعی، صدای صاف کردن گلو سرفهی ساختگی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: harrumphs, harrumphing, harrumphed
• : تعریف: to clear one's throat with a low guttural or rasping sound, often to express disapproval.
اسم ( noun )
• : تعریف: an act, sound, or instance of harrumphing.

انگلیسی به انگلیسی

• clear one's throat in a pompous manner; clear one's throat as a sign of disapproval; make a negative comment (about something)

پیشنهاد کاربران

بپرس