harridan

/ˈhærɪdən//ˈhærɪdən/

معنی: عفریته، پیرزن، فاحشه از کار افتاده، زن شریر
معانی دیگر: پیرزن بد خلق، عجوزه ی بد قلق، پیرزن زشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a bad-tempered woman, esp. an old one; scold.

جمله های نمونه

1. She was a mean old harridan.
[ترجمه گوگل]او یک هریدان پیر بود
[ترجمه ترگمان]اون یه پیرزن زشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A doormat for that bullying old harridan to wipe her feet on.
[ترجمه گوگل]حصیری برای آن هریدان پیر قلدر که پاهایش را پاک کند
[ترجمه ترگمان]یه پادری واسه اون پیرزن عوضی که داشت پاهاش رو پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Harridan women employed in the so-called service industries.
[ترجمه گوگل]زنان هریدان شاغل در صنایع به اصطلاح خدماتی
[ترجمه ترگمان]زنانی که در صنایع خدماتی به اصطلاح خدماتی استخدام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can be an old harridan but I try to be controlled.
[ترجمه گوگل]من می توانم یک هاریدان قدیمی باشم اما سعی می کنم کنترل شوم
[ترجمه ترگمان]من می تونم یه پیرزن پیر باشم ولی سعی می کنم کنترلشون کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hard to believe that this scrawny, hatchet-faced harridan was Lily's sister, but yes, somehow she bore the traces which marked one who had had the love – however unrequited – of a powerful witch.
[ترجمه گوگل]باورش سخت است که این هریدان لاغر و لاغر، خواهر لیلی بود، اما بله، به نوعی او ردپایی را در خود داشت که نشان از عشق - هر چند نافرجام - یک جادوگر قدرتمند داشت
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که باور کنم این پیرزن scrawny، خواهر لی لی بود، اما بله، به هر حال نشانه هایی بود که نشانه عشق بود - هر یک از یک طرفه یک طرفه - یک جادوگر قدرتمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harridan! You'll see no mercy from me.
[ترجمه گوگل]عفریته! هیچ رحمی از من نخواهی دید
[ترجمه ترگمان]! harridan - - - - - - - تو هیچ رحمی از من نخواهی دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Approaching the lodging house it looks as if the old harridan has got a gang together to repel unwelcome boarders.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به خانه اقامت، به نظر می رسد که هریدان پیر باندی را برای دفع مرزنشینان ناخواسته تشکیل داده است
[ترجمه ترگمان]دارد به خانه نزدیک می شود انگار که پیرزن زشت با هم دسته دسته از boarders را دفع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes she seemed such a gullible innocent, sometimes she was an infuriating harridan, sometimes a malevolent witch.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او بسیار ساده لوح و بی گناه به نظر می رسید، گاهی اوقات او یک هاریدان خشمگین بود، گاهی اوقات یک جادوگر بدخواه
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها یک پیرزن ساده لوح به نظر می رسید، گاهی او یک پیرزن زشت بود، گاهی یک جادوگر شرور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He reached for the lamp a second time, feeling the bed shake as the harridan prepared to make her escape.
[ترجمه گوگل]او برای بار دوم دستش را به سمت لامپ دراز کرد، در حالی که هریدان برای فرار او آماده می شد، تخت را می لرزاند
[ترجمه ترگمان]برای بار دوم به طرف چراغ رفت، و احساس کرد که تخت خواب به او دست می دهد، که پیرزن را آماده فرار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've always considered myself a pretty easy-going parent, and yet here they are telling me I'm a nay-saying harridan.
[ترجمه گوگل]من همیشه خود را یک پدر و مادر بسیار راحت می‌دانستم، اما در اینجا به من می‌گویند که من یک هریدان مخالف هستم
[ترجمه ترگمان]من همیشه خودم را یک پدر خیلی راحت تصور می کردم، و با این حال، آن ها دارند به من می گویند که من یک زن بد اخلاقی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nearest well was south and west of the Harridan so they set off in that direction the bells on their collars ringing merrily with every step. No one paid them any mind.
[ترجمه گوگل]نزدیکترین چاه در جنوب و غرب هریدان بود، بنابراین آنها در آن جهت به راه افتادند که زنگهای یقه آنها با هر قدمی به صدا در می آمد هیچ کس به آنها توجهی نکرد
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین چاه، جنوب و غرب of بود، بنابراین در آن جهت زنگ های کلیسا را که با هر قدم به صدا در می آمدند به صدا در می آوردند هیچ کس به آن ها اهمیت نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How, from a jolly, affectionate person she had become a harridan, constantly nagging at him to improve himself.
[ترجمه گوگل]چگونه، از یک فرد شاد و مهربون، او تبدیل به یک هریدان شده بود، که مدام از او نق می زد تا خود را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]چه طور، با یک آدم مهربان و مهربان، پیرزن زشت شده بود، مدام به او نق می زد که خودش را بهتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عفریته (اسم)
afreet, sorceress, witch, hecate, hag, beldam, hellcat, harridan, carline, scold

پیرزن (اسم)
beldam, beldame, harridan, carline

فاحشه از کار افتاده (اسم)
harridan

زن شریر (اسم)
harridan

انگلیسی به انگلیسی

• shrew, woman with an evil temper

پیشنهاد کاربران

گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) زن پیر سالخورده را گویند. ( برهان ) . پیرزنی که به غایت سالخورده باشد و بدبوی گردد، چه گویند که چون زنان بسیار پیر گردند گنده و بدبوی شوند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : جَحَم ، رِش ، جِحمَش ، جُحموش ؛ زن گنده پیر کلانسال. جِلِّقة، جِلِقة، حَیزَبون ؛ زن گنده پیر. دَردَبیس ؛ گنده پیر کلانسال. دِردِح ، دلِقِم ، عجروفة، شَلمَق ، شَنَهبَر، شَنَهبَره ، شَهمَلة، صِلقِم ؛ گنده پیر کلانسال و سطبر. عُث ، عُثَّة، عَثواء، عُجروف ، عُجروفة، عَجوز؛ زن گنده پیر کلانسال. عَزوم ، عَشَبة، عُفّة. عُلفوف ، عَوزَب ، عَیضَمور، عَیهَلة، قَشعَة، قَلعَم. ( منتهی الارب ) . قَندَفیر، معرب گنده پیر است. ( قاموس ) . کِردِح ، کَلدَح ، کَلشَمَة، کَهَّة، هِردِبَة، هِرشَبَّة، هِرشَفَّة، هِزرَفَة، هِزروفة، هَمَّرِش ، هِمَّة، هَیعَرون ؛ گنده پیر کلانسال. ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

اندرآمد مرد با زن چرب چرب
گنده پیر از خانه بیرون شد به ترب.
رودکی.
طعام بیرون آوردند لختی بخوردند و آنچه مانده بود مر آن گنده پیر را داد. ( ترجمه طبری بلعمی ) . بهرام گنده پیر را گفت قدح داری که ما در آن شراب خوریم ؟ ( ترجمه طبری بلعمی ) . مرد گفت به محلت ما یکی گنده پیر است و او را یکی گاو بود پس آن گاو بمرد گنده پیر از غم گاوبگریست. ( ترجمه طبری بلعمی ) .
یکی گنده پیری شد اندر کمند
پر آژنگ و نیرنگ و بند و گزند.
فردوسی.
مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد
موی سر او سپید گشت و رخش زرد
تا کی از این گنده پیر، شیر توان خورد. . .
منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 165 ) .
بیارید این پلید بدکنش را
بلایه گنده پیر بدمنش را.
( ویس و رامین ) .
سپید است این سزای گنده پیران
دورنگ است این سزاوار دبیران.
( ویس و رامین ) .
سبک پخت کدبانوی گنده پیر
به هم نان و خرما و کشکین و شیر.
اسدی.
تا تو بدین فسونْش به بر گیری
این گنده پیر جادوی رعنا را.
ناصرخسرو.
وین کهن گشته گنده پیر گران
دل ما می چگونه برباید.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی و محقق ص 224 ) .
چه گویی که پوشیده این جامه ها را
همان گنده پیری چو کفتار دارد.
ناصرخسرو.
تا روزی بر شبه گنده پیری بیامد و خویشتن را به دیوانگی زد. ( قصص الانبیاء ) .
بر آن بودم که از لمغان به غزنین
به تیغ تیز جوی خون برانم
ولیکن گنده پیرانند و طفلان
شفاعت می کند بخت جوانم.
علاءالدین غوری ملک الجبال.
از خواهر مشفق تر است و از گنده پیر زال بر شوی جوان باجمال عاشق تر. ( مقامات حمیدی ) .
مسکین ضعیفه والده گنده پیر من
بر خود بپیچد ازین غم چو خیزران ( ؟ ) .
رشید وطواط.
گنده پیر جهان جنب نکند
همتی را که در جناب من است.
انوری.
گنده پیر چون شرح حال جوان بشنید گفت : نومید مشو اگرچه اومید نماند. ( سندبادنامه ص 190 ) . پس گنده پیری که جوانان بی سامان در تحت تصرف و فرمان او بودند طلب کرد. ( سندبادنامه ص 157 ) . پس نزدیک گنده پیر آمدند و گفتند یار ما کجا رفت ، پیرزن گفت کیسه زر بستد و برفت. ( سندبادنامه ص 295 ) .
گنده پیران شوی را قمّا دهند
چونکه از پیری و زشتی آگهند.
مولوی.
|| مرد پیر :
حور با تو چگونه پردازد
حور باگنده پیر کی سازد؟
سنائی.
|| کنایه از دنیا :
از فرازش نبرده سوی نشیب
مگر این گنده پیر غرچه فریب.
سنایی.

بپرس