قفلی زدن روی یک موضوع
خوب، چرا همش در مورد اون صحبت میکنی؟
Well, what do you keep harping on that for?
. . . .
همه سال داری همین حرف رو میزنی
You've been harping about it all year!
. . . . . .
نمی خوام الکی شلوغش کنم ( هی در موردش حرف بزنم ) ، اما کمیته ی اخلاقی داره همه رو بررسی می کنه.
... [مشاهده متن کامل]
I don't want to keep harping on this, but the ethics committee's checking up on everyone.
. . . .
همه سال داری همین حرف رو میزنی
. . . . . .
نمی خوام الکی شلوغش کنم ( هی در موردش حرف بزنم ) ، اما کمیته ی اخلاقی داره همه رو بررسی می کنه.
... [مشاهده متن کامل]
درباره چیزی بیش از حد صحبت کردن ( به طوری که باعث ناراحتی یا خسته شدن شنونده شود. )
به عنوان مثال :
پرچانگی کردن
به چه چیزی پیله کردن.
فک زدن، مدام راجع به موضوع خاصی حرف زدن یا شکایت کردن
to talk or complain about ( a subject ) constantly or repeatedly in an annoying way
She's always harping on the importance of a good diet.
He seems to enjoy harping on my shortcomings
سر کسی را بردن. زیاد حرف زدن
مدام تکرار کردن