فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harmonizes, harmonizing, harmonized
حالات: harmonizes, harmonizing, harmonized
• : تعریف: to make harmonious; bring into harmony.
• مشابه: coordinate, dovetail, tune
• مشابه: coordinate, dovetail, tune
- Relief for the victims was accomplished more quickly once the various agencies harmonized their efforts.
[ترجمه گوگل] هنگامی که سازمان های مختلف تلاش های خود را هماهنگ کردند، امداد رسانی به قربانیان سریعتر انجام شد
[ترجمه ترگمان] زمانی که ادارات مختلف تلاش های خود را هماهنگ کردند، امداد و نجات برای قربانیان به سرعت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زمانی که ادارات مختلف تلاش های خود را هماهنگ کردند، امداد و نجات برای قربانیان به سرعت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: harmonization (n.), harmonizer (n.)
مشتقات: harmonization (n.), harmonizer (n.)
• (1) تعریف: to be in harmony.
• متضاد: clash, conflict
• مشابه: accord, chime, chime in, consort, coordinate, go, match, tune
• متضاد: clash, conflict
• مشابه: accord, chime, chime in, consort, coordinate, go, match, tune
- His ideas do not harmonize with those of his father, and the two argue frequently.
[ترجمه گوگل] عقاید او با ایده های پدرش هماهنگ نیست و این دو مرتباً با هم بحث می کنند
[ترجمه ترگمان] عقاید او با نظریات پدرش هماهنگی ندارد، و این دو به کرات بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عقاید او با نظریات پدرش هماهنگی ندارد، و این دو به کرات بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to sing in harmony.
• مشابه: chime in
• مشابه: chime in
- They both have good solo voices, but I prefer it when they harmonize with each other.
[ترجمه گوگل] هر دو صدای انفرادی خوبی دارند، اما وقتی با هم هماهنگ باشند ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان] هر دوی آن ها صداهای تک نفره خوبی دارند اما من آن را وقتی که با هم هماهنگ می شوند ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هر دوی آن ها صداهای تک نفره خوبی دارند اما من آن را وقتی که با هم هماهنگ می شوند ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید