harmonise

جمله های نمونه

1. I'd like the colours to harmonise.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم رنگ ها هماهنگ باشند
[ترجمه ترگمان]از رنگ های روشن خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The singing teacher taught them to harmonise the new song.
[ترجمه گوگل]معلم آواز به آنها یاد داد که آهنگ جدید را هماهنگ کنند
[ترجمه ترگمان]معلم آواز خواندن آهنگ جدید را به آن ها یاد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The colours do not seem to harmonise at all.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رنگ ها اصلا هماهنگ نیستند
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که رنگ ها هم با هم جور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To harmonise mind and body, this is the true essence of karate-do: the empty hand way.
[ترجمه گوگل]برای هماهنگ کردن ذهن و بدن، این جوهر واقعی کاراته دو است: روش دست خالی
[ترجمه ترگمان]برای هماهنگ سازی ذهن و بدن، این ماهیت واقعی کاراته است: روش دست خالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Listing Particulars Directive of 1980 sought to harmonise disclosure requirements, with a view to eventual mutual recognition of listing particulars.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مشخصات فهرستی در سال 1980 به دنبال هماهنگ کردن الزامات افشا بود، با در نظر گرفتن شناخت نهایی متقابل جزئیات فهرست
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل دستورالعمل Listing در سال ۱۹۸۰ به دنبال هماهنگ سازی الزامات افشای، با توجه به به رسمیت شناختن متقابل در لیست جزئیات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This Directive should harmonise further the author's right of communication to the public.
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل باید حقوق مولف در ارتباط با عموم را بیشتر هماهنگ کند
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل باید متناسب با حق مولف برای ارتباط با عموم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pressure is increasing to harmonise global accounting standards.
[ترجمه گوگل]فشار برای هماهنگ کردن استانداردهای حسابداری جهانی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]این فشار برای هماهنگ سازی استانداردهای حسابداری جهانی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The colours do not seem to harmonise ( with each other ) at all.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد رنگ ها اصلا هماهنگ (با یکدیگر) نیستند
[ترجمه ترگمان]رنگ ها برای هماهنگ سازی (با هم دیگر)به نظر نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two adjusting screws harmonise the guns with the sight.
[ترجمه گوگل]دو پیچ تنظیم تفنگ ها را با دید هماهنگ می کند
[ترجمه ترگمان]دوتا پیچ در حال تنظیم تفنگ با منظره روبرو میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For a watch, you must harmonise the crystal, the movement and the band individually.
[ترجمه گوگل]برای یک ساعت، باید کریستال، حرکت و نوار را به صورت جداگانه هماهنگ کنید
[ترجمه ترگمان]برای یک ساعت باید کریستال، حرکت و گروه را به صورت جداگانه هماهنگ سازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stated intention of the Eleventh Directive is to harmonise the laws relating to subsidiaries and branches.
[ترجمه گوگل]هدف مندرج در بخشنامه یازدهم، هماهنگ سازی قوانین مربوط به شرکت های تابعه و شعب است
[ترجمه ترگمان]هدف اعلام شده یازدهمین دوره دستورالعمل هماهنگ سازی قوانین مربوط به شرکت های تابعه و شعبه های آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 12 also chipped away at one of the other stumbling blocks, the need to harmonise tax laws across the Community.
[ترجمه گوگل]12 مورد همچنین یکی از موانع دیگر، یعنی نیاز به هماهنگ کردن قوانین مالیاتی در سراسر جامعه را از بین بردند
[ترجمه ترگمان]این ۱۲ مورد نیز به یکی از موانع برخورده اند، یعنی نیاز به هماهنگ سازی قوانین مالیاتی در سراسر جامعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a number of years after the mergers little was done to harmonise either practices or systems.
[ترجمه گوگل]برای چند سال پس از ادغام، کار کمی برای هماهنگ کردن رویه ها یا سیستم ها انجام شد
[ترجمه ترگمان]برای چند سال بعد از ادغام کوچک، ادغام دو شیوه و یا سیستم ها انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Gill Does my hon. Friend accept the need to harmonise not only the standards but the costs of meat inspection?
[ترجمه گوگل]آقای گیل دوست دارم دوست نیاز به هماهنگی نه تنها استانداردها بلکه هزینه های بازرسی گوشت را قبول دارید؟
[ترجمه ترگمان]آقای گیل عزیزم، عزیزم دوست نیاز به هماهنگ سازی نه تنها استانداردها بلکه هزینه های بازرسی گوشت را می پذیرند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• agree; reconcile; go together, match; (music) compose a harmony; play in harmony; sing in harmony; (music) add harmony to a melody (also harmonize)

پیشنهاد کاربران

بپرس