harmonic motion

/harˈmɑːnɪkˈmoʊʃn̩//hɑːˈmɒnɪkˈməʊʃn̩/

(ریاضی - فیزیک) جنبش هماهنگ، حرکت سینوسی، جنبش آونگی، الحان مرکب، اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موجصوتی ساده تر ترکیب شده باشد

جمله های نمونه

1. Harmonic Motion: experimental board, spring weight, loaded board, counterpoise, stopwatch.
[ترجمه گوگل]حرکت هارمونیک: تخته آزمایشی، وزن فنر، تخته بارگذاری شده، counterpoise، کرونومتر
[ترجمه ترگمان]حرکت هارمونیک: تخته تجربی، وزن فنر، صفحه بار، counterpoise، stopwatch
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A face harmonic motion drive of separate tooth is a new form of utility model drive.
[ترجمه گوگل]درایو حرکت هارمونیک صورت دندان جداگانه شکل جدیدی از درایو مدل کاربردی است
[ترجمه ترگمان]یک حرکت حرکت هارمونیکی از دندان مجزا یک شکل جدید از درایو مدل مصرفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The focus of the lecture is simple harmonic motion.
[ترجمه گوگل]تمرکز این سخنرانی حرکت هارمونیک ساده است
[ترجمه ترگمان]تمرکز کنفرانس، حرکت موزون ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lecture ends with a discussion of simple harmonic motion.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی با بحث در مورد حرکت هارمونیک ساده به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی با بحث در مورد حرکت ساده هارمونیک پایان می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hooke's Law - Springs - Simple Harmonic Motion - Pendulum - Small Angle Approximation.
[ترجمه گوگل]قانون هوک - فنرها - حرکت هارمونیک ساده - آونگ - تقریب زاویه کوچک
[ترجمه ترگمان]قانون هوک - پایگاه Harmonic - Simple - Pendulum - Small - Small
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The system executes simple harmonic motion.
[ترجمه گوگل]این سیستم حرکت هارمونیک ساده ای را اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم حرکت هارمونیک ساده را اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their appearance is connected with anharmonicity, which leads to a breakdown of the selection rules derived assuming simple harmonic motion.
[ترجمه گوگل]ظاهر آنها با ناهارمونی مرتبط است، که منجر به شکست قواعد انتخاب می شود که با فرض حرکت هارمونیک ساده به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]ظاهر آن ها با anharmonicity مرتبط است، که منجر به تفکیک قوانین انتخاب مشتق شده از حرکت هارمونیک ساده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The balance wheel of a watch is a familiar example of angular harmonic motion.
[ترجمه گوگل]چرخ تعادل ساعت یک مثال آشنا از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه ترگمان]چرخ تعادل ساعت یک مثال آشنا از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The motion of the balance wheel of a watch is an example of angular harmonic motion.
[ترجمه گوگل]حرکت چرخ تعادل ساعت نمونه ای از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه ترگمان]حرکت چرخ تعادل یک ساعت نمونه ای از حرکت هارمونیک زاویه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The logarithmic spiral method is a good way of describing damped harmonic motion.
[ترجمه گوگل]روش مارپیچی لگاریتمی روش خوبی برای توصیف حرکت هارمونیک میرا شده است
[ترجمه ترگمان]روش spiral لگاریتمی روشی مناسب برای توصیف حرکت هارمونیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] حرکت هماهنگ
[عمران و معماری] حرکت هارمونیک
[مهندسی گاز] حرکت نوسانی، حرکت متوافق
[نساجی] حرکت هارمونیک - حرکت هماهنگ
[ریاضیات] حرکت همساز

انگلیسی به انگلیسی

• rhythmic repeating movement

پیشنهاد کاربران

بپرس