1. harmonic conjugate
مزدوج توافقی
2. harmonic current
جریان سینوسی (جریان بسامان)
3. harmonic distortion
اغتشاش هارمونیک (بسامان)
4. a harmonic call for reforms
درخواست همنوا برای اصلاحات
5. The same is true where harmonic colour is to be a prominent feature of the music.
[ترجمه گوگل]در جایی که رنگ هارمونیک یکی از ویژگی های برجسته موسیقی باشد، همین امر صادق است
[ترجمه ترگمان]همان چیزی که در آن رنگ هارمونیک می تواند یک ویژگی برجسته از موسیقی باشد، صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Miller solos are complex and radiant; his harmonic support for the group, magnificent.
[ترجمه گوگل]تکنوازی میلر پیچیده و درخشان هستند حمایت هارمونیک او از گروه، عالی است
[ترجمه ترگمان]تک solos میلر مجتمع و درخشان هستند؛ پشتیبانی هارمونیک او برای این گروه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Harmonic distortion is usually expressed as a percentage.
[ترجمه گوگل]اعوجاج هارمونیک معمولاً به صورت درصد بیان می شود
[ترجمه ترگمان]اعوجاج هارمونیک معمولا به صورت درصد بیان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The following notes of the harmonic series are obtainable from a fundamental C. .
[ترجمه گوگل]نت های زیر سری هارمونیک از یک C اساسی قابل دستیابی هستند
[ترجمه ترگمان]نکات زیر از سری هارمونیک از یک C بنیادی بدست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. When the two techniques are combined with harmonic progressions, the results can be fascinating.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این دو تکنیک با پیشرفت های هارمونیک ترکیب شوند، نتایج می تواند شگفت انگیز باشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که این دو تکنیک با progressions هارمونیک ترکیب می شوند، نتایج می تواند جذاب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It is important to establish the harmonic character of our music from the beginning.
[ترجمه گوگل]مهم این است که از ابتدا شخصیت هارمونیک موسیقی خود را تثبیت کنیم
[ترجمه ترگمان]مهم است که شخصیت هارمونیک موسیقی خود را از ابتدا مشخص کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. By setting them to different scales harmonic progressions which would be unplayable on a single harp are made possible.
[ترجمه گوگل]با قرار دادن آنها در مقیاس های مختلف، پیشروی های هارمونیک غیر قابل نواختن بر روی یک چنگ امکان پذیر می شود
[ترجمه ترگمان]با قرار دادن آن ها در مقیاس های مختلف، progressions هارمونیک می توانند روی یک چنگ واحد اندازه گیری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In atonal music, the harmonic relationships may be very complex indeed, yet they are undoubtedly there.
[ترجمه گوگل]در موسیقی آتونال، روابط هارمونیک ممکن است در واقع بسیار پیچیده باشد، اما بدون شک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در موسیقی atonal، روابط هارمونیک ممکن است بسیار پیچیده باشد، با این حال بدون شک آن ها در آنجا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The power produced drops off as the harmonic number increases, so to generate the higher harmonics requires much higher input intensity.
[ترجمه گوگل]توان تولید شده با افزایش عدد هارمونیک کاهش می یابد، بنابراین برای تولید هارمونیک های بالاتر نیاز به شدت ورودی بسیار بالاتر است
[ترجمه ترگمان]وقتی تعداد هارمونیک افزایش پیدا می کند، توان تولید شده کاهش می یابد، بنابراین تولید هارمونیک بالاتر نیازمند شدت ورودی بالاتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I loved the simple harmonic melodies, and wondered why I seldom hear anything as good on the radio.
[ترجمه گوگل]من ملودی های هارمونیک ساده را دوست داشتم و متعجب بودم که چرا به ندرت چیزی به این خوبی در رادیو می شنوم
[ترجمه ترگمان]ملودی ساده هارمونیک را دوست داشتم، و در عجب بودم که چرا من به ندرت چیزی به خوبی رادیو شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید