harken

/ˈhɑːrkən//ˈhɑːkən/

معنی: استماع کردن، گوش دادن به، گوش کردن به، بگوش دل پذیرفتن
معانی دیگر: رجوع شود به: hearken

بررسی کلمه

( verb )
حالات: harkens, harkening, harkened
• : تعریف: variant of hearken.

جمله های نمونه

1. Attention, drunken citizens! Harken, and listen to my song!
[ترجمه گوگل]توجه شهروندان مست! هارکن، و به آهنگ من گوش کن!
[ترجمه ترگمان]توجه کنید، شهروندان مست! harken \"، و به آهنگ من گوش کن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Chief surgeon Dr. Alden Harken reported Thursday night that Olsen was breathing on his own and capable of moving his body.
[ترجمه گوگل]جراح ارشد دکتر آلدن هارکن پنجشنبه شب گزارش داد که اولسن به تنهایی نفس می کشد و می تواند بدنش را حرکت دهد
[ترجمه ترگمان]دکتر آل دن Harken پنجشنبه شب گزارش داد که اولسن به تنهایی نفس می کشد و قادر به حرکت دادن بدنش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So please harken to my message, because what I have to tell you tonight can bring healing to humanity and healing to our planet.
[ترجمه گوگل]پس لطفاً پیام من را جدی بگیرید، زیرا آنچه امشب باید به شما بگویم می تواند برای بشریت شفا و سیاره ما را شفا دهد
[ترجمه ترگمان]پس لطفا شرکت کنید، چون من باید امشب به شما بگویم که امشب چه چیزی برای شفا دادن به بشریت و شفا دادن به سیاره مان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Seek the fellowship of godly men, harken unto their words and remember them.
[ترجمه گوگل]مشارکت مردان خداپرست را بطلبید، به سخنان آنها گوش فرا دهید و آنها را به خاطر بسپارید
[ترجمه ترگمان]fellowship را دنبال کنید، harken را دنبال کنید و آن ها را به یاد داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When you have and hold a need, harken not to others greed.
[ترجمه گوگل]وقتی نیازی دارید و دارید، به طمع دیگران متوسل نشوید
[ترجمه ترگمان]زمانی که نیاز دارید، شرکت harken را به طمع دیگران not
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To harken what I said between my tears, . . .
[ترجمه گوگل]تا بین اشک هایم حرفی که زدم تداعی کنم،
[ترجمه ترگمان]برای شرکت harken چیزی که بین اشک های من نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Harken for my name, for it will echo redoubled through the ages.
[ترجمه گوگل]نام من را هارکن کن، زیرا در طول اعصار تکرار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر نام من، چون انعکاس آن در قرون و اعصار مضاعف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And we wanted to protect that image of personableness and harken back to the days where personal service and traditional receptionist was the norm.
[ترجمه گوگل]و ما می‌خواستیم از آن تصویر شخصیتی محافظت کنیم و به روزهایی برگردیم که خدمات شخصی و پذیرش سنتی معمول بود
[ترجمه ترگمان]و ما می خواستیم آن تصویر of و harken را به روزهایی که خدمت شخصی و پذیرش سنتی هنجار بود، حمایت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, suspicion was raised on Bush's eight-month delay in filing with the relevant authorities on his stock option trade when he served as a director of Harken Energy Corp. in Texas ten years ago.
[ترجمه گوگل]با این حال، ظن به تأخیر هشت ماهه بوش در ارائه پرونده به مقامات مربوطه در مورد معاملات اختیار سهام خود در زمانی که ده سال پیش به عنوان مدیر شرکت هارکن انرژی در تگزاس مشغول به کار بود، مطرح شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، زمانی که او به عنوان مدیر شرکت انرژی Harken در تگزاس در ۱۰ سال پیش به عنوان رئیس شرکت انرژی Harken در تگزاس خدمت می کرد، سو ظن در مورد تاخیر هشت ماه بوش در پر کردن مقامات مربوطه مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's possible that our dominant attitudes and beliefs today about how men should express themselves harken back to days when the male role as protector had real meaning.
[ترجمه گوگل]این امکان وجود دارد که نگرش ها و باورهای غالب امروز ما در مورد اینکه چگونه مردان باید خود را ابراز کنند، به روزهایی برگردد که نقش مرد به عنوان محافظ معنای واقعی داشت
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که نگرش و عقاید غالب ما در مورد این که چگونه مردان باید خود را به روزهایی که نقش مرد به عنوان محافظ مفهوم واقعی داشته باشد، به خود بازگردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استماع کردن (فعل)
hear, listen, hark, harken, hearken

گوش دادن به (فعل)
hear, harken, hearken

گوش کردن به (فعل)
harken, hearken

بگوش دل پذیرفتن (فعل)
harken, hearken

انگلیسی به انگلیسی

• listen (archaic)

پیشنهاد کاربران

پیروی کردن
به گوش دل پذیرفتن
اون با من dingus is with me
�� You will be harken listening to the self lover
Come on, I will not illuminate the light. I am brilliant

بپرس