harebrained

/ˈherˌbrend//ˈheəbreɪnd/

کم خرد، نابخرد، بی فکرو خیال، احمق، احمقانه، احمقانه the purchase of salt marshes was another of his harebrained projects خرید شورهزارهای مردابی یکی دیگر از نقشههای نابخردانهی او بود، گیج، سبک مغز، دیوانه، بی پروا، وحشی گیج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: reckless or flighty.
مشابه: flighty

جمله های نمونه

1. the purchase of salt marshes was another of his harebrained projects
خرید شوره زارهای مردابی یکی دیگر از نقشه های نابخردانه ی او بود.

2. That sounds like another of his harebrained schemes!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یکی دیگر از نقشه های خنده دار او!
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد یه نقشه احمقانه ای دیگه ای هم داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Concocting any half-truth that suited some harebrained plan dreamed up by the spooks in Century House.
[ترجمه گوگل]ساختن هر نیمه حقیقتی که با نقشه‌های هشیاری که توسط شبه‌ها در خانه قرن طراحی شده بود مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]به هر حال نیمی از حقیقت این بود که نقشه احمقانه ای را که در قرن نوزدهم به آن تعلق داشت به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jumping into the icy water was a harebrained idea.
[ترجمه گوگل]پریدن به درون آب یخ زده ایده‌ای بود
[ترجمه ترگمان]پریدن در آب یخ، یک ایده احمقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can make money but not through harebrained schemes or gambling.
[ترجمه گوگل]شما می توانید پول در بیاورید اما نه از طریق برنامه های خنده دار یا قمار
[ترجمه ترگمان]شما می توانید پول درست کنید، اما نه از طریق نقشه روزانه و یا قمار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those harebrained people are not in the frame of mood to listen to rain.
[ترجمه گوگل]آن مردم خرگوش در قاب هوای گوش دادن به باران نیستند
[ترجمه ترگمان]Those که تاکنون در اختیار مردم قرار گرفته اند، در قالب حالت روحی قرار ندارند تا به باران گوش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jack's harebrained scheme for raising money is not practicable.
[ترجمه گوگل]طرح هولناک جک برای جمع آوری پول عملی نیست
[ترجمه ترگمان]نقشه احمقانه ای که جک برای بزرگ کردن پول انجام می دهد، عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I would miss my loving, erratic, harebrained mother.
[ترجمه گوگل]دلم برای مادر دوست داشتنی، نامنظم و مغرورم تنگ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]من دلم برای مادرم تنگ و erratic تنگ میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Looking back, I laugh at the harebrained folly of my scheme.
[ترجمه گوگل]به عقب نگاه می کنم، به حماقت خنده دار نقشه ام می خندم
[ترجمه ترگمان]در حالی که به عقب نگاه می کنم، به احمقانه احمقانه ای نقشه خود می خندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He could be judged to be a harebrained person by his writing.
[ترجمه گوگل]با نوشته‌هایش می‌توان در مورد او به‌عنوان یک فرد خجالتی قضاوت کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که با نویسندگی یک person است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The great reward attracted a deluge of harebrained schemes. Hence, the Board of Longitude, the committee appointed to review promising ideas, held no meetings for more than 20 years.
[ترجمه گوگل]این پاداش بزرگ، سیل طرح‌های خنده‌دار را به خود جلب کرد از این رو، هیئت طول جغرافیایی، کمیته ای که برای بررسی ایده های امیدوارکننده منصوب شده بود، بیش از 20 سال هیچ جلسه ای برگزار نکرد
[ترجمه ترگمان]این پاداش عظیم، سیلی از طرح های احمقانه گوناگون را به خود جلب کرد از این رو، هیات طول جغرافیایی، کمیته ای که برای بررسی ایده های امیدبخش به کار گرفته شد، هیچ ملاقاتی را برای بیش از ۲۰ سال برگزار نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It'seemed like a foolish, harebrained idea.
[ترجمه گوگل]این یک ایده احمقانه و احمقانه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]فکری احمقانه و احمقانه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How could I leave my loving, erratic, harebrained mother to fend for herself?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم مادر دوست داشتنی، نامنظم و خجالتی ام را به حال خود رها کنم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ممکن است که من با یک مادر بزرگم، erratic را ترک کنم و از خود دفاع کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The first use of harebrained dates to 154
[ترجمه گوگل]اولین استفاده از خرگوش به سال 154 برمی گردد
[ترجمه ترگمان]اولین استفاده از این خط کش به ۱۵۴ درجه می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reckless, foolhardy
harebrained plans or ideas are foolish and unlikely to succeed.

پیشنهاد کاربران

1. احمق 2. احمقانه 3. بی پروا. بی ملاحظه. 4. عجولانه. نسنجیده
احمقانه
نسنجیده
کم عقل، احمق، نفهم، بیشعور

بپرس