hardness

/ˈhɑːrdnəs//ˈhɑːdnəs/

معنی: شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری
معانی دیگر: سنگدلی (رجوع شود به: hard)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or condition of being hard.
متضاد: easiness, softness

(2) تعریف: the relative extent to which something, esp. a mineral, is hard.
متضاد: softness

جمله های نمونه

1. The old snow has compacted into the hardness of ice.
[ترجمه گوگل]برف قدیمی به سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه ترگمان]برف کهن سال در سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In America, people don'tnormally admit to the hardness of life.
[ترجمه گوگل]در آمریکا، مردم به طور معمول به سختی زندگی اعتراف نمی کنند
[ترجمه ترگمان]در آمریکا مردم به سختی زندگی اعتراف نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His will has stiffened after suffering such hardness.
[ترجمه گوگل]اراده او پس از تحمل چنین سختی سفت شده است
[ترجمه ترگمان]اراده او پس از تحمل چنین سختی خشک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These alloys are characterized by their extreme hardness.
[ترجمه گوگل]این آلیاژها با سختی فوق العاده مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]این آلیاژها با سختی شدید خود مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He felt the hardness of the iron railing press against his spine.
[ترجمه گوگل]سختی نرده آهنی را روی ستون فقراتش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که سختی نرده آهنی به ستون فقراتش فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The forwards had a genuine hardness and solidity about them, a welcome sight after the pathetic shaven-headed posturing of recent years.
[ترجمه گوگل]فورواردها سختی و استحکام واقعی در موردشان داشتند، منظره ای خوشایند پس از وضعیت سر تراشیده رقت انگیز سال های اخیر
[ترجمه ترگمان]پیش از این که این همه جلو بروند، از جلو خان وم headed که در این اواخر سر و کله اش پیدا شده بود، سختی و استحکام خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They remove the hardness, and the former gives sodium salts instead of the calcium and magnesium salts.
[ترجمه گوگل]آنها سختی را حذف می کنند و اولی به جای نمک های کلسیم و منیزیم نمک های سدیم می دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها سختی را دفع می کنند و به جای نمک های کلسیم و منیزیم، نمک سدیم به آن ها می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hardness A hard Rottweiler is one who does not allow bad experiences to affect him permanently.
[ترجمه گوگل]سختی روتوایلر سخت کسی است که اجازه نمی دهد تجربیات بد برای همیشه او را تحت تأثیر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]سختی یک rottweiler سخت کسی است که به تجربه های بد اجازه نمی دهد تا به طور دائم بر او تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He touched her arms, her shoulders; their hardness vanished.
[ترجمه گوگل]دست‌ها، شانه‌هایش را لمس کرد سختی آنها از بین رفت
[ترجمه ترگمان]بازوان و شانه های او را لمس کرد، hardness از میان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Calcium permanent hardness requires the more expensive sodium carbonate, whereas magnesium permanent hardness requires both lime and sodium carbonate.
[ترجمه گوگل]سختی دائمی کلسیم به کربنات سدیم گران‌تر نیاز دارد، در حالی که سختی دائمی منیزیم به هر دو آهک و کربنات سدیم نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]سختی دائمی کلسیم نیاز به کربنات سدیم گران تر دارد در حالی که سختی دائمی منیزیم به کربنات سدیم و سدیم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Water condition: Very indifferent to water hardness, but prefers a slightly acid to neutral condition.
[ترجمه گوگل]وضعیت آب: نسبت به سختی آب بسیار بی تفاوت است، اما حالت کمی اسیدی را به حالت خنثی ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]وضعیت آب: خیلی نسبت به سختی آب بی تفاوت است، اما کمی اسید را به شرایط خنثی ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her shoulder protested at the hardness of the ground, and she shifted, trying to ease it.
[ترجمه گوگل]شانه‌اش به سختی زمین اعتراض کرد و او جابه‌جا شد و سعی کرد آن را کم کند
[ترجمه ترگمان]شانه اش به سختی زمین اعتراض کرد و او جابه جا شد و سعی کرد آن را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But in spite of their hardness they seemed to vanish in no time.
[ترجمه گوگل]اما به‌رغم سختی‌شان به نظر می‌رسید که در کوتاه‌مدت ناپدید می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اما با همه سختی که داشتند، به نظر می رسید که هیچ وقت ناپدید نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, its hardness makes it slightly less versatile when it comes to surface decoration such as inlays.
[ترجمه گوگل]با این حال، سختی آن باعث می شود تا در مورد تزئینات سطوح مانند منبت کاری کمی کمتر تطبیق پذیر باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سختی آن هنگامی که به آرایش سطحی مانند inlays می رسد، آن را کمی less می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

اشکال (اسم)
hardness, difficulty, worriment, burble, impediment, bug, handicap, drawback, disadvantage, node, traverse, spinosity, nodus

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

دشواری (اسم)
hardness, difficulty, node, spinosity

تخصصی

[شیمی] سختی
[عمران و معماری] سختی
[برق و الکترونیک] سختی 1. توانایی نفوذ پرتوهای ایکس. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، پرتو سخت تر و توانایی نفوذ آن بیشتر است. 2. درجه ی تخلیه در لامپ پرتو - ایکس یا سایر لامپهای خلأ . هر چه لامپ سخت تر باشد، خلأ آن بهتر است. - سختی
[مهندسی گاز] سختی، سنگینی آب
[زمین شناسی] سختی - - در کانی شناسی: مقاومت نسبی کانی ها در برابر خراشیدن، مقاومت یک کانی در برابر خراش؛ با مقایسه این خاصیت کانی با 10 کانی معین در سیستم موس سختی کانی به صورت یک فاکتور مستقل در تشریح آن به کار می رود البته استانداردهای دیگری نیز برای ارئه این فاکتور وجود دارد مانند مقیاس فنی که در آن سختی در مقایسه با 15 کانی معین، برآورد می شود. - - در آب شناسی: خاصیتی از آب که باعث تولید ضایعات نامحلول درهنگام شستن صابون با آن می شود. این خاصیت که باعث تشکیل شدن رسوباتی خاص در آوندهایی که امکان تبخیرآب در آن ها وجود دارد می شود، ابتدا محصول حضور یون های کلسیم و منیزیم در آب بوده ولی می تواند با یون های دیگر مواد قلیایی و یا دیگر فلزات و حتی هیدروژن نیز مرتبط باشد. سختی آب معمولا به صورت بخش در میلیون یا CaCo3 ppm و یا میلی گرم بر لیتر این ترکیب ارائه می شود. سختی ارائه شده می تواند بیانگر سختی کربناته و غیر کربناته نیز باشد. - - در استخراج: سختی سنگ رامیتوان به صورت مقاومت آن دربرابر ابزارحفرتعریف کرد.برای اندازه گیری سختی سنگ درصورتیکه ازواحد کانی تشکیل شده باشد،میتوان ازجدول سختی موس استفاده کرد. -
[نساجی] سختی آب - سفتی - سختی
[ریاضیات] استحکام، سختی
[معدن] سختی (کانی شناسی)
[خاک شناسی] سختی
[پلیمر] سختی

انگلیسی به انگلیسی

• strength, toughness; stiffness; firmness, solidness

پیشنهاد کاربران

hardness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سختی
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که بافت آن محکم و سفت است
پابرجایی
Noun
lack of feeling
بی احساس بودن
مثل سنگ بودن ( قلب )

بپرس