1. she was always hardheaded about what she wanted
او همیشه درباره ی آنچه که می خواست لجاجت می کرد.
2. He's a hardheaded old man.
3. These two big, hardheaded women, one player, one coach, have not learned to cut each other any slack.
[ترجمه گوگل]این دو زن بزرگ و سرسخت، یک بازیکن، یک مربی، یاد نگرفته اند که همدیگر را سست کنند
[ترجمه ترگمان]این دو زن بزرگ، hardheaded زن، یک بازیکن، یک مربی، یاد نگرفته اند که هر گونه رکود دیگری را قطع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But, in the privacy of the polling booth, cooler and more hard-headed calculations came into play.
[ترجمه گوگل]اما، در خلوت اتاق رای گیری، محاسبات سردتر و سخت تری وارد عمل شد
[ترجمه ترگمان]اما در خلوت باجه اخذ رای، محاسبات hard و more به اجرا درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. So why should down-to-earth, hard-headed Lancastrians be convinced by the marketing of this toolkit?
[ترجمه گوگل]پس چرا باید لنکسترهای سرسخت و سرسخت با بازاریابی این جعبه ابزار متقاعد شوند؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا باید از طریق بازاریابی این جعبه ابزار به سختی سر و کار داشته باشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The consequence was a timid but hard-headed daughter Sethe would die to protect.
[ترجمه گوگل]نتیجه این بود که دختری ترسو اما سرسخت، سِث، برای محافظت میمیرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه اش این بود که دختری ترسو، اما سرسخت، بمیرد تا از او محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A useful, sensible, hard-headed man.
8. My father often said it was only the hardheaded thriftiness of my grandmother that kept the wolf at bay.
[ترجمه گوگل]پدرم اغلب میگفت فقط صرفهجویی سرسخت مادربزرگم بود که گرگ را از خود دور نگه داشت
[ترجمه ترگمان]پدرم اغلب می گفت این تنها the از مادربزرگم بود که گرگ را در خلیج نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If you weren't so hardheaded, maybe I could teach you something.
[ترجمه گوگل]اگر اینقدر سرسخت نبودی شاید بتوانم چیزی به تو یاد بدهم
[ترجمه ترگمان]اگه انقدر احمق نبودی، شاید بتونم یه چیزی رو بهت یاد بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In all fairness, Maskelyne is more an antihero than a villain, probably more hardheaded than hard-hearted.
[ترجمه گوگل]انصافاً، ماسکلین بیشتر یک ضدقهرمان است تا یک شرور، احتمالاً بیشتر سرسخت است تا سنگدل
[ترجمه ترگمان]در هر حال، Maskelyne بیشتر از یک تبهکار is، احتمالا بیش از یک آدم شرور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Luther's Protestantism is a grand theology, a sonorous earnest hardheaded Christianity.
[ترجمه گوگل]پروتستانتیسم لوتر یک الهیات بزرگ است، یک مسیحیت سرسخت پر سر و صدا
[ترجمه ترگمان]آیین پروتستان لوتر الاهیات بزرگ و a و earnest مسیحیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Midwesterners are straightforward and unpretentious, with a reputation as resolute individualists who can be somewhat hardheaded.
[ترجمه گوگل]غربیهای میانه ساده و بی تکلف هستند و به عنوان فردگرایان مصمم شهرت دارند که میتوانند تا حدودی سرسخت باشند
[ترجمه ترگمان]Midwesterners بااعتماد به نفس و بی تکلف، با شهرت به عنوان فردی ثابت قدم که می تواند تا حدودی hardheaded باشد، معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He keeps his way to be an excellent employee, simply to prove that' visionaries 'can be hardheaded.
[ترجمه گوگل]او راه خود را برای تبدیل شدن به یک کارمند عالی ادامه می دهد، صرفاً برای اینکه ثابت کند که خیال پردازان می توانند سرسخت باشند
[ترجمه ترگمان]او راهش را حفظ می کند تا کارمند خوبی بشود، صرفا برای این که ثابت کند that می توانند hardheaded باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Known to villagers and his children alike as "Lao Shuji, " or Old Secretary, Wu has a genial, grandfatherly demeanor that belies a hardheaded steeliness.
[ترجمه گوگل]وو که برای روستائیان و فرزندانش به طور یکسان با نام "لائو شوجی" یا منشی قدیمی شناخته می شود، رفتاری مهربان و پدربزرگ دارد که سرسختی پولادین را رد می کند
[ترجمه ترگمان]وو که نسبت به روستاییان و فرزندانش به عنوان \"Lao Shuji\" معروف است، رفتاری ملایم و grandfatherly دارد که رفتار hardheaded را به صورت a جلوه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید